سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان آموزی

حکمت گمشده مؤمن است . حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

شگفتی های نهج البلاغه
پنج شنبه 91 بهمن 26  12:33 عصر

به نام پاک پروردگار زیبایی

امام علی (ع ) سالار ِمردی و اسطوره ی انسانیت به کاتب خویش «عبید اللّه بن ابى رافع» می فرمایند :

- ألق دَواتَک : در دواتت لیقه بینداز ؛

- أطِل جِلفَةَ قَلَمِکَ : نوک خامه‏ات را بلندگیر ؛

- وَ فَرِّج بَینَ السّطور:  میان سطرها را گشاده دار (فاصله بگذار)؛

- وَ قَرمِط بَینَ الحُروفِ: حرف ها را نزدیک به هم بنویس ؛

- فَإنّ ذلکَ أجدَرُ بِصَباحَةَ الخَطِّ :   که چنین کارها،برای زیبایى خط بهتر است [نهج البلاغه، حکمت 315]

 

شگفتا ، که در اوج است اما به چه ریزه کاری ها و نازک دستی ها ،توجه دارد!!



نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

سبب سازی و سبب سوزی
دوشنبه 91 خرداد 29  6:56 عصر

پیر مردی تیره روز و تنگ دست، باناداری و بی چیزی زندگی را  می گذراند و به  سختی  و دشواری بسیار ،برای زن و فرزندانش ،خوردنی  ناچیزی فراهم می کرد. از قضا ،یک روز دهقانی ، برای کمک مقداری گندم در دامنش ریخت و پیرمرد گوشه های دامن را به هم گره زد تا گندم را به خانه برساند . در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگارراز و نیاز می کرد و آهی از نهاد برمی آورد و از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آن ها فرجی می جست و با خود تکرار می کرد: ای گشاینده ی گره های ناگشوده ،عنایتی فرما و گرهی از گره های ناگشوده ی زندگی ما بگشای. پیر مرد این دعا را زیر لب زمزمه می کرد و می رفت. 

            رفت سوی آسیا هنگام شام                         گندمش بخشید دهقان ،یک دو جام

             زد گره در دامن آن گندم ،فقیر                         شد روان و گفت کای حی قدیر

               گر تو پیش آری به فضل خویش دست                  برگشایی هر گره کایام بست

               چون کنم یا رب در این فصل شتا                     من علیل و کودکانم ناشتا

               می خرید این گندم ار یکجای کس                      هم عسل زان می خریدم هم عدس

               آن عدس در شور با می ریختم                        وان عسل با آب می آمیختم

                بس گره بگشوده ای از هر قبیل                      این گره را نیز بگشای ای جلیل

 ناگهان، یک گره از گره های دامنش از هم گشوده شد و گندم ها بر زمین ریخت . پیرمرد به شدت ناراحت شد وآه و حسرتی از دل برآورد و  رو به خدا کرد و گفت:                      

                                 من تو را کی گفتم ای یار عزیز           کاین کره بگشای و گندم را بریز

                                 آن گره را چون نیارستی گشود           این گره بگشوندنت دیگر چه بود

دقایقی سپری شد . پیرمرد گرهی محکم به دامنش زد و خسته و نالان نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری ،چشمش به چیزی دیگر برخورد. دانه های گندم روی ... .     

                                                چون برای جستجو خم کرد سر                 دید افتاده یکی همیان زر

                                                سجده کرد و گفت ای رب ودود                  من چه دانستم ترا حکمت چه بود 

                                               هر بلایی کز تو آید ،رحمتی است             هر که را فقری دهی آن دولتی است

                                                هر که مسکین و پریشان تو بود              خود نمی دانست و مهمان تو بود         

                                                 گندمم را ریختی تا زر دهی                   رشته ام بردی که تا گوهر دهی 

                                                 در تو پروین نیست فکرو عقل و هوش              ورنه دیگ حق نمی افتد ز جوش

                                                                                                                  پروین اعتصامی

***

                                           از سبب سازیش من سودائیم                    از سبب سوزیش سوفسطائیم

                                                     در سبب سازیش سرگردان شدم                 وز سبب سوزیش من حیران شدم                    مثنوی معنوی

 



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    دلوی در چاه
    چهارشنبه 91 خرداد 17  7:38 عصر

    «آب انبار » ،تازه ترین اثر هوشنگ مرادی کرمانی است . آن چه در پی می خوانید ، نمی از خنکای روح انگیز نسیم فضای هزار توی آب انبار است .روزی بر سر آب انبار مرادی کرمانی حاضر شدم و دلوی در آن درانداختم و این همان چیزی است که از چاه و دلو برآمده است ،پس بنوشید :

    در چشم من این داستان ،یک پوسته دارد و یک هسته .پوسته، همان است که زنجیره ی حوادث را در مکتب خانه و شهر ،نشان می دهد .از این دید می توان گفت داستان آب انبار گونه ای باز آفرینی سال های پار و پیرار نویسنده و آمیختن آن با حکایتی از ادبیات کهن است . این نگاه ،داستان را در سطح ، نگه می دارد و همه ی پویه ها و گفته های اشخاص در معنای برونی واژه ها و کلام دریافت خواهد شد و خواننده به نهان خانه ی شخصیت ها و لایه های دنیای متن، گام نخواهد گذاشت .

     در این نوع نگرش ، همه چیز به این جا می انجامد که کودکانی در مکتب خانه دور از چشم مکتب دار با هم بازی می‌کردند. یکی برای دست یابی به حلوا صدای سگ در می‌آورد و آن دیگری به او حلوا می‌داد تا این کار را تکرار کند . معلم مکتب در این میان سر می رسد و سرزنش و عتاب آغاز می شود.و دیگر ماجرا.

     شاید بر پایه ی «قصه های مجید » ، « داستان آن خمره » و دنیای حاکم بر فضای ذهن و زبان نویسنده و آثارش ،این گونه گفته شود که قصه های مرادی کرمانی، ژرفا و عمق ندارند و شخصیت ها نیز چند سویه و چندلایه نیستند و برهمین بنیاد آب انبار را هم از بیرون ببینند و ساختمان برونی آن را به یاد بسپارند.

    اما گمان من این است که برای پی بردن به پیام اصلی داستان آب انبار باید از پلکان آن به زیر رفت تا لایه ی زیرین و خنکای نسیم چهره نواز آن را پس از بر آمدن و چشم به دنیای بیرون گشودن ، به دیده ی دل درک کرد.از این رو به نظر می رسد مرادی کرمانی از خاطره پردازی و روایتگری آمیخته به شوخی و طنز در قصه های پیشین ،عبور کرده است .به فراخور سن و سالش ،ژرفای نگاه وپختگی محتوایی نوشته اش فزونی گرفت و اکنون او همان شیخی است که پس از آموختن ادبِ درس، به تادیب و تیمار داشتِ نفسِ چَموش درون خود و دیگران به رسم جوانمردان و فتیان ، رو می آورد.

    از دید نمادشناسی به زیر رفتن از پلکان آب انبار می تواند تفسیری از رفتن به ژرفا و اعماق وجود و ورود به تاریک خانه ی نهاد نهان آدمی باشد و برآمدن از پستوی آن ، نماد رسیدن به روشنا و درک معارف و فضایل اندرونی و کنارزدن پرده های عادت و غبار تیره دلی . و ...

    گوارایتان باد!

    یادآوری : آن چه خواندید بخشی از نقد و تحلیل من از کتاب : آب انبار ،مرادی کرمانی ،هوشنگ، انتشارات معین ،چاپ اول ،تهران ،1391، است، کامل این نوشته به زودی منتشر می شود .



    نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    ،نیکوترین ره آورد نوروزی
    جمعه 90 اسفند 26  10:53 صبح

    ای خدای پاک و رحمان ،حال ما نیکو بگردان

    سال 90 هم گام های واپسینی خود را برمی دارد  و از خانه و کاشانه ی من و شما دور می شودو به گنجینه ی تاریخ و صندوقچه های مادربزرگ راه می یابد.

    هرچه بود گذشت :

    از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست            خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

    حال و اکنونمان را در یابیم و از خدای بزرگ ،خوش بختی ،تندرستی ، شادان دلی و نیک فرجامی، آرزوی کنیم .

    نوروز از کهن ترین جشن های ایرانی است که با امروزه با فرّ و فروغی آیینی در ایران وجهان برگزار می شود .رسم و راهی است که از آفرینش الهی درس می گیرد و

     بر این باور است که با نو شدن دنیا در چنین دمی، انسان ها نیز این نوزایی را در تن و جان خود به کار گیرندوهمراه با خانه تکانی ، تکانه هایی در دل ها پدید آورند و

    بنیاد نوروز ایرانی بر مهر و نواخت انسانی استوار است بنابراین ،پالایش درون ،نیکوترین ره آورد نوروزی است .به جای بالارفتن از دیوار خانه و گردروبی از شیشه ها ،

    زنگار از زخسار حق بین دل برداریم  و از درگاه پروردگار پاک بخواهیم که ما را از لغزش ها و لغزشگاه ها در امان نگاه دارد و دلی بی کینه و زلال به ما ارزانی فرمایید .

    ای خدای پاک و بی انباز و یار             دست گیر و جرم ما را درگذار

    نوروز بر همه ی ایرانیان گرم دل و مهربان ،فرّخ تر از پار و پیرار و اکنون باد .



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    کهن ترین نیروگاه ایرانی
    پنج شنبه 90 اسفند 4  7:10 عصر

    یکی از نیروگاه های بنیانی در ایران ،زبان پرتوان فارسی است . هسته ی این نیروگاه شگرف زبان، واژگان آن زبان است

    که ما آن را قلب هر زبان می دانیم . بنابراین ،حفظ و نکوداشت و کاربری درست کلمات زبان ملی،کمک به سرزندگی و

    پویا سازی قدرت و عظمت زبان است . در این میان، نقش برخی نهادهای رسمی فرهنگی آموزشی و علمی، بسیار پر اهمیت است .

    غنی سازی و زایایی زبان فارسی امروز به غیرت و خودباوری و بازگشت به خویشتن ایرانیان ، به ویژه دانش آموختگان ،

    بازبسته است زیرا بسیار دیده ایم و شنیده ایم که برخی دانشگاه دیدگان در سخن و نوشته ی خود ،

    تلاش دارند تا خود را با به کارگیری واژه های بیگانه اثبات کنند، تو گویی اگر همان معنا را با الفاظ شیرین و همه کس فهم فارسی بیان کنند ،

    شأن خود ساخته ی علمی شان را از کف می دهند ،اما راست آن است که اینان در پس واژگان زبان بیگانه به ویژه زبان انگلیسی

    که امروزه چونان انگلی به جان زبان های دنیا افتاده ،

    سنگر گرفته اند و اگر آن سنگر و پرده برافتد، چیزی برای نمایاندن و گفتن ندارند .

    حال آن که اگر به هسته ی نیروگاه عظیم زبان فارسی رو بیاورند ،زیبایی و شکوه و فریبایی آن را درخواهند یافت و

    آن چه را در جاهای دیگر جست و جو می کردند ،نزد زبان مادری وملی خویش خواهند دید.

    سال ها ، دل طلب جام جم از ما می کرد          آن چه خود داشت ،ز بیگانه تمنا می کرد



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    نردبان آسمان
    چهارشنبه 90 بهمن 19  8:15 عصر

     آنان که به من بدی کردند ،مرا هوشیار کردند.

    آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.

    آنان که به من بی اعتنایی کردند ،به من صبر و تحمل آموختند .

    آنان که به من خوبی کردند ،به من مهر و وفا آموختند .

    پس خدایا! به همه ی اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند،

    خیر و نیکی دنیا و آخرت عطاکن.      (شهیدچمران)



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    زبانی انسانی
    پنج شنبه 90 دی 1  9:53 صبح

    زبان فارسی با جان و جوهر ما در پیوسته است . اگر با این زبان همخون و همخوان شوید در همنوایی با او

    به رازگونگی و موسیقی خرد آشوب واژگان و بافت سخن آن پی خواهید برد .

    همین جادوانگی زبان فارسی است که بزرگانی چون گوته ی آلمانی و براون بریتانی را در برابر خود انگشت به دهان  گذاشته است ،

    بدان سان که استاد زرین کوب آورده است:

    "می گویند ادوارد براون ، خاور شناس و ایران شناس مشهور ،« وقتی برخورد با دانشمندانی می کرد که

    می توانستند به فارسی تکلّم کنند ، هر زبان دیگر را کنار می گذاشت و می گفت : باید فارسی حرف زد ، چرا که وقتی انسان

    فارسی حرف می زند ، احساس می کند ، زبانش انسانی تر است  » ".

                                                                        ( از کتاب : « نه شرقی ، نه غربی – انسانی » ،عبدالحسین زرین کوب  )



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    نوروز نامه
    چهارشنبه 88 اسفند 26  2:43 عصر

    بهار آمد و در زد ولی نبودی تو ..............!!

    نوروز جلوه ای از شکوه فکر و فرهنگ فرهمند ایرانی است .

    نوروز در طبیعت بیرون غوغایی بپا می کند و شکوفه  بر سر روزگار می افشاند و

    در طبع نهان ونهاد جان آدمی آن می کند که باد با درختان می کند  !

    بهارا به آیین و خرّم بهاری

    بمان سالیان دراز و بمگذر

    نوروز بر همه ی ایرانیان گرم دل و مهربانان سرزمین همیشه رخشان ،گرامی و فرّخ باد.

    نسیم باد نوروزی ز کوی یار می آید

    از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی



  • کلمات کلیدی : جشن، نوروز، ایران
  • نظرات شما ()

    <   <<   11   12   13      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کودک و زبان مادری-7
    کودک و زبان مادری-6
    کودک و زبان مادری - 5
    کودک و زبان مادری - 4
    کودک و زبان مادری-3
    کودک و زبان مادری-2
    کودک و زبان مادری -1
    زبان، شاهراه رسیدن به جهان نور و روشنایی و علم
    کالبد شکافی رمان «ملت عشق»
    نمایی از درون
    کارافزارهای خواندن
    واگرایی و جمهوری خوانش
    خواندن، رویاروشدن با جهان متن
    جغرافیای متن
    خواندن، شناخت و ادراک
    [همه عناوین(247)][عناوین آرشیوشده]

    یکشنبه 103 اردیبهشت 30

    کل:   570370   بازدید

    امروز:   88   بازدید

    دیروز:   142   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    وبلاگ ادبی [263]
    سایت های ادبی [272]
    گروه ادبیات فارسی [689]
    [آرشیو(3)]

    آشنایی با من

    زبان آموزی

    لوگوی خودم

    زبان آموزی

    دسته بندی یادداشتها

    مقتل[2] . مقتل ، فدایی مازندرانی ، ادب عاشورایی . مقتل فدایی مازندرانی . مقتل فدایی مازندرانی ، نوحه ها . نشان اضافه، همزه، خط فارسی . نگرش شبکه ای ، فارسی ششم، رویکردخاص،رویکردعام، برنامه ی درسی ملی . نوروز . واژه های مصوّب . واژه، گزینش، بافت سخن، کاربست . کُنش خواندن، دریافت، فرایندهای مغزی . کودک، زبان، حس ها، واژه ها . کودک، زبان، خانو.اده، محیط، . کودکف زبان آموزی، حافظه ی شنیداری، ایرج میرزا . آبشخور . آداب نوشتن ، هنجارهای درست نویسی . آموزش ، فراشناخت ، هداف ، مراحل . آهنگ، لحن، عاطفه و فضای حسّی متن، ادبیات، علوم و فنون . آوردگاه، علوم، فنون، ادبیات، فارسی، دهم . انشا ،توسعه ی تفکر و پرورش توانایی . ایران . ایستگاه سوم - علوم - فنون . تربیت . تصویرگری، صندوقی، کتاب درسی . جشن . جنیدی . حافظ . حس ها، رودهای درون ریز، ذهن و یادگیری . خودارزیابی، پاسخ، علوم و فنون، ادبی، پایه ی دهم، کتاب درسی. . دگردیسی،فرارفتن،خاک شدن ،شکفتن،تیمار نفس سرگش . زبان . زبان آموزی،درهای علوم،حواس برونی . زبان فارسی، نشانه ها، نام گذاری و... . زبان، بافت ها و باروها، زمان.دگردیسی. . زبان، تلفّظ، کودکان، . زبان، زایش و فرسایش . زبان، گفتار، نوشتار، واژ، هم آیند و پس آیند. . زبان، کودک، مادرآوَرد بودن. . شعر فاطمی . صلاحی . صور خیال . طنز . علوم ، فنون، ادبیات، کارگاه، کالبدشکافی، فصل، پایه ی دهم . علوم و فنون، ادبی، خودارزیابی، تاریخ ادبیات . علوم، فنون، ادبی، خودارزیابی، دهم، قلمرو ها . علوم، فنون، ادبیات، کالبدشکافی، قلمرو ها، کتاب درسی . علوم، فنون، دهم، خوانش و نگارش . غزلیات شمس ، مولانا جلال الدین . فارس، آباده، سفرنگاشت . فارسی دهم، کالبد شکافی، قلمرو ها . فدایی ، اربعین . فدایی مازندرانی . فدایی مازندرانی ، صور خیال ، شعر عاشورایی . فدایی مازندرانی، مرثیه، هلال غم، محرم . فرهنگ، معلم، گوهر، هنر، پیکره و قلب . فرهنگستان . قرآن . کارگاه، تحلیل، علوم ،فنون، ادبیات، بازآموزی، یادیاری . کلیات، سوگ نامه، عاشورایی ، فدایی، مقتل منظوم . کودک . متن، جهان متن، رابطه، خوانش، چندآوایی . متن، خواننده، معنا . متن، ساختار و پیکره، جغرافیا . متن، گونه های متن، متن شنیداری . متن، مقام، حال و لحن . متن-خوانش پذیری- چندصدایی .

    آرشیو

    زبان آموری
    عاشورایی
    روش های یاد دهی - یادگیری
    بهاریه
    خواندن
    مولوی جلال فرهنگ
    فرهنگستان
    نام ها و یاد ها
    سپاس نامه
    درودی چو نور دل
    مهارت های نوشتاری

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com