درنگی در خودارزیابیهای درس دوم
توجّه: پاسخها نمونه وار تدوین شد. شما همکاران گرامی میتوانید با ورزشهای ذهنی و تاملات بیشتر و دقیقتر خویش در گم گوشههای متن، نکات فراوانی را استخراج کنید؛ امّا آن چه مهم است رعایت اهداف برنامهی درسی و ذائقه و نیاز دانش آموزان است؛ بنابراین، دانش های گرانبار خویش را نزد خود، سر به مُهر، نگاه دارید تا وقت آن در آید. شاید این کار، گستاخی به توان علمی همکاران و دلبندانم در همه جای ایران و جهان، انگاشته شود؛ امّا هدف ما تنها تلاش برای ایجاد آرامش و کمک به همگرایی و همصدایی است. از این پس به فراخور پیشرفت کار، درس ها را یک به یک، در پی هم خواهیم نگاشت.
1- بررسی متون از سه دیدگاه زبان، ادبیات و فکر، در سه قلمرو: زبانی، ادبی، فکری.
2- از دریچه ی قلمرو زبانی باید گفت:
الف:سطح واژگانی:
o واژه ها در معنای اصلی خود به کار رفته اند؛
o بیشتر واژه ها ساختمان ساده دارند؛ مانند: اسطوره، لغت، قصه و...؛
o کلمات نامعلوم، تاریخی، آفرینش، دینی جنگ ها و ایرانی، ساختمان غیرساده دارند؛
o برخی کلمه ها اسم های خاص هستند؛ مانند: ایران، زال، اسکندر، رستم، سیمرغ، رخش و...؛
o بیشتر واژههای این متن، ریشههای غیرفارسی دارند؛ مثل: قصّه، ظاهراً، لغت، مضمون، اصطلاح، اطلاق، منشأ، معلوم، معمولاً، اساطیرو... .
ب: سطح دستوری:
o متن، جمله های ساده و کوتاه دارد؛
o از سه شیوه ی جمع بستن کلمات بهره گرفته است: اساطیر( جمع مکسّر)، جنگ ها و نبردها( جمع با نشانه ی فارسی«ها»)، قهرمانان(جمع با نشانه ی فارسی«ان»).
o همه ی جمله ها از دید خبر یا پیام، جمله های خبری هستند.
3-کالبدشکافی قلمرو ادبی( فقط سطح آوایی یا موسیقایی) شعر مسمّط منوچهری:
- تناسبهای آوایی، واج آرایی یا تکرار حروف: خ، ز، ن، در بیت اوّل؛
- تکرار واژه یا واژه آرایی: رزان؛
- جناس ناهمسان در واژه های: خزان، وزان، رزان و گزان.
- درسه بیت نخست شعر مورد نظر، واژههای: خزان، وزان، رزان، رنگرزان و گزان، قافیه ی این رشته هستند؛
- کلمه ی « است» در پایان پنج مصراع، ردیف خوانده میشود. در آخرین مصراعِ رشته ( بند)، کلمه ی « گلزار» با بقیه ی بندهای دیگر رشته ها(سمن زار و...) هم قافیه است که در کتاب درسی نیامده است.
توجّه: شعرمنوچهری دامغانی در قالب « مُسَمّط » سروده شده است. هر بخش از مسمط را یک «رشته» میگویند،رشتهها متفاوت است و در هر رشته، همه ی مصراع هابه جز مصراع پایانی، همقافیه هستند. در مسمط، مصراع آخرِ هر رشته را «بند» میگویند. بندها همقافیه و حلقه ی پیوند همه ی رشتهها به یکدیگر هستند. منوچهری دامغانی، شاعر قرن پنجم را پایه گذار این قالب دانسته اند.
4- کالبدشکافی قلمرو ادبی( فقط سطح بیانی: آرایه های تشبیه، تشخیص و کنایه):
o تشبیه: آفتاب مثل تشت طلایی...؛ بوم آسمان، زمین مانند روپوش مخملی،
o تشخیص: فلک نقّاش( در این جا، نقاش که یک صفت انسانی است به فلک بازخوانده شده است)؛ دست به کار شدن فلک هم تشخیص است.
o کنایه: سربه هم آوردن: کنایه از جمع شدن و گردآمدن؛ دست به کار شدن: کنایه از آغاز کردن کاری، شروع کردن.
توجّه: پس از این بررسی، دانش آموزان می توانند با توجّه به آموخته های درس نخست و ذکر نمونه ها، استدلال کنند که این نوشته، ادبی است؛ چون از عناصر غیر زبانی، بهره برده است.
5- متن مورد نظر، با قلمرو فکری، پیوستگی دارد. محتوای این بند، در بحث درس یک هم آمده است ولی به طور مستقیم با قلمرو فکری ارتباط مییابد.
مساله این است که شاعر یا نویسنده، فکر و اندیشه ای در ذهن دارد؛ برای آشکار کردن این معنا و فکر، ناگزیر از ظرف واژه و جمله، بهره می گیرد و آن را در قالب شعر یا نثر، نمایان می سازد؛ همچنان که افکار موسیقیدان و آهنگساز در قالب نُت ها و دستگاه های موسیقایی، آشکار می گرد.
پس، دانش آموزان باید بدانند که هر متن غیر زبانی، فکر و پیامی در پشت الفاظ ظاهر خود نهفته دارد و خواننده باید با درنگ و تامّل در آن، به جهان متن راه یابد.
6- در این تمرین، به طور روشن، دو چیز خواسته ایم: الف: موضوع سروده؛ ب: محتوای سروده.
میدانیم که دو چیز ِخواسته شده، مربوط به قلمرو فکری هستند. همین جا باید متذکّر شویم؛ همچنان که پیشتر هم نوشتهایم که قلمرو فکری، بر بنیاد «رویکرد واگرا» استوار است و قلمروی فراهنجار و شناور است.
بر همین بنیاد، کار درست آن بود که ما، صفحه را سفید وا میگذاشتیم. چون در صفحه ی سفید، هر کس میتواند تصویر ذهن خود را ببیند؛ امّا در صفحهی نوشته شده، ناگزیر در سایهی فکرِ چیره بر متن قرار میگیرید. این که ما پاسخ خود را نوشتیم، نباید جواب نهایی انگاشته شود و همه از روی این نوشته به دیگران، املا بگویند؛ بلکه این دستورزی و ورزش ذهنی ما، تنها نمونهای است تا ذهنیت همکاران گرامی بیشتر با رویکرد کتاب و اهداف آن خو بگیرد.
بنابراین در تعیین بارمعنایی و گزارش چگونگی محتوا، یک سویه نگری را باید رها کنیم و منتظر شنیدن پاسخ های گوناگون باشیم. این که محتوا را به چه رنگ و نشانی میبینند و گزارش میکنند، در درجه ی دوم اهیمت و ارزشیابی جای دارد؛ آن چه در درجهی نخست، ارزشمند است و باید سمت و سوی آموزش ما هم بدان گرایان باشد، شنیدن قدرت استدلال گری و تبیین دلایل برای اثبات آن فهم از محتوا است. البته، این مساله به ویژه در بخش محتوا خود را نشان می دهد؛ چون « موضوع» معمولاً آسانتر دریافت می شود و چند و چون بر سر آن به نسبت محتوا، کمتر است.
الف: موضوع سروده؛ میتوان عناوین زیر را موضوع سروده ی سهراب برشمرد:
- آب
- حفظ صفا و گوارایی آب
- مهربان و زلال بودن
- نیالودن آب
- پرهیز از تیره دلی و دشمن خویی و ...
ب: محتوای سروده؛
شعر با تمام سادگی که در آن به چشم میخورد. لایه های معنایی ژرفی دارد و با درونمایههای عرفانی و معرفتشناختی، پیوند مییابد. توجّه به حرکت ذهنی شاعر هم آموزنده است؛ حرکتی از محسوسات و طبیعت عینی و برونی به جهان مفاهیم عمیق معقول و ذهنی. بنابراین، واژگان از معنای قاموسی و زبانی خود خارج میشوند و به پهنه ی فرازبان، ادبیات و جهان نماد و تخیّل، ره مییابند تا مضامین عالی بشری و مفاهیم جهانی همچون: صفا و صمیمت در رفتار و کردار، پاک دلی و روشن رایی، بی کینه و زلال زیستن، همدلی و بخشش و... را بازگو کنند.
در چنین فضایی، شاعر میگوید. ای مردم، زندگی را ارج بگذارید و با چیزهای آلوده آن را نیالایید و با یکدیگر و نیز با طبیعت، به آشتی و صلح، مهر و مدارا رفتار کنید؛ چونان آب، زندگی زا و روح افزا باشید.
ذهن گرایی، شادی گرایی، خوش بینی و نگرش عرفانی، از ویژگی های محتوایی این سروده به شمار می آیند.
***
در جست و جوی نور بادید!!