کارگاه تحلیل فصل دوم کتاب علوم و فنون ادبی پایه ی دهم
1- بررسی قلمرو زبانی ....
الف: شعر رودکی:
· واژه ها بیشتر ساختمانی ساده دارند: بو، جو، یاد، یار، ریگ، آمو، راه، پا، و....
· به کار گیری « همی » به جای «می » در پایان فعل؛
· کاربرد واژگانی گه امروزه دچار تغییر یا فرمواشی شده اند: خنگ، زی، میر.
· بیشینه ی واژگان فارسی هستند.
· زبان شعر ساده؛
· سادگی و کوتاهی جملهها؛
ب: شعر منوچهری:
· واژه های عربی به نسبت شعر رودکی در این نمونه، بیشتر است، مانند: الا، منزل، طبل، محمل، مقابل، قصد.
· کاربردهای ویژه ی واژگانی: خمیگی، فرو هل، تبیره زن.
· فراوانی ساخت های ترکیبی به نسبت شعر رودکی، مانند: پیشاهنگ، تبیره زن، شتربانان،
· به کار گیری فعل های پیشوندی، مانند: فرو هل، فرو شد؛
· سادگی، کوتاهی جملهها؛
· -زبان شعر ساده.
2 – بررسی قلمرو ادبی نمونه ها...
الف: تاریخ بلعمی:
· تشخیص: قلم را فرمود؛
· تضمین، آوردن حدیث در میان سخن؛
· تکرار واژه، آفرید، قلم و فرمود. ( البتّه، در این جا تکرار، کارکرد ادبی ندارد)؛
· تلمیح: کلّ عبارت به خلقت و آفرینش اشاره دارد.
ب: اسرارالتوحید:
· مراعات نظیر: درزی و دوختن و قبا؛
· به کار گیری شعر در میان نثر؛
· کنایه: «در پای کسی افتادن»؛ احترام و ادب و تواضع نمودن.
· *توجّه: بهره گیری اندک از آرایه های ادبی، بیانگر ساده بودن نثر در دوره ی نخست است.
پ: مرزبان نامه:
· -بهره گیری از کلمات هم وزن و هم آهنگ: خدمات و مقامات، مشکور و مقبول و مبرور، سرمایه و پیرایه، تقبّل و تکفّل؛
· -بهره گیری از آرایه ی تشبیه: غرقاب فنا، پیرایه ی عفاف، آبگینه ی امل؛
· کنایه: «دست در چیزی آویختن»، کنایه از گرفتن، چنگ ردن و متوسّل شدن؛ « پشت به چیزی دادن»، کنایه از تکیه دادن و آرامیدن؛
· استعاره: دیوار فراغت.
3-بررسی قلمرو فکری نمونه ها...
الف: گرشاسپ نامه:
اسدی توسی در این بخش، از شهری یاد می کند و بت خانه و ایوان و درخت آن را وصف می کند. این توصیف مبتنی بر دریافت های حسی و سواد دیداری است. بنابراین، شعر، عینی و طبیعتگرا است.
ب: شعر آغاجی:
در این جا، شاعر به بارش برف، چشم دوخته و چگونگی پایین آمدن و حرکت برف را در توفان و بوران، به گریز کبوتران از مقابل پرنده ی شکاری باز، مانند کرده است. بنابراین، شاعر، هوای برفی و آسمان برفناک را می بیند و توصیف می کند و یک منظره ی طبیعی و محسوس را تصویر می نماید. شعر، طبیعت گرا و فرح بخش است.
*ابوالحسن علی بن الیاس آغاجی یا آغاجی بخارایی شاعر و از بزرگان دربار سامانی و همروزگار با نوح بن منصور سامانی و دقیقی بود. ظاهراً واژه ی « آغاجی» ترکی و به معنای حاجب و دربان مخصوص سلاطین بوده است. وی هم به فارسی و هم به عربی، شعر می سرود. نام وی را آغجی و آغاچی نیز آوردهاند.
پ: شعرانوری:
این شعر نکوهشی شبیه به مدح و ستایش است که با چاشنی طنز درآمیخته است. شاعر صفتی(بی توجّهی به مردم و نشنیدن صدای آنان)، از ممدوح خود را ناپسند میبیند و آن را نکوهش میکند و به زبان طنز، می گوید: «سرت به آسمان میساید، به همین سبب، فقط صدای آسمانیان را می شنوی و حرف مردم را نمیشنوی؛ گوش تو نسبت به سخن مردم، سنگین است؛ تو گران گوشی، ای خواجه! بیم ما آن است که تو، عمری دراز بیابی».