سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان آموزی

آنکه گرفتاری اش را به نامهربان شکوه کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

آونگ بر صلیب سوال 3
شنبه 95 شهریور 20  4:11 عصر

چرخ چرخید و ما نیز در این گشتار، گشتیم و اکنون به ایستگاه سوم رسیدیم. در این بارانداز، دمی باهم در گردنه ی « علوم و فنون» همسفره می شویم و در خنکای همدمی با شما کاروانیان، نفسی تازه می کنیم و دگر باره هر یک به سویی، تا چرخ دگر ره چه زاید!

درنگی در خودارزیابی‌های درس سوم علوم و فنون ادبی

1- خواندن، کاری است که پیش درآمدهایی دارد:

الف: نگاهی کلی به متن از آغاز تا انجام یا «چشم خوانی» که گام نخست ارتباط با متن است؛ با هدف کشف لحن.

ب:  یک باره خواندن تمام شعر بدون گسست.

پ: این شعر، لحن « روایی داستانی» دارد؛ در هنگام خواندن لازم است، ویژگی های این لحن، رعایت شود.

 

2-پیش از خواندن دقیق متن، نگاهی کلی برای کشف لحن و آهنگ حاکم بر شعر، ضروری است. لحن مناسب با حال و هوای شعر، لحن شاد و شوق انگیز است. آهنگ خوانش باید به گونه ای باشد که شنونده حالت شادابی، هیجان، خوش خبری و بشارت را از راه گوش، احساس کند.

بهره گیری از زبان بدن( حرکات اعضای بدن همسو با جریان خوانش) در انتقال بار عاطفی حسّی فضای شعر، بسیار موثّر است.

3-در این تمرین، پنج عنصر از قلمرو ادبی، خواسته شد. برای نمونه، می‌توان گفت:

-          کنایه: خُرده ای در بساط داشتن، جبهه ی واکرده داشتن، روسفید برآمدن، گوهر شدن؛

-         تشبیه: خاطرِ فارغ به توکّل، جبهه ی واکرده به گُل؛

-         تشخیص: خندان بودن گل// قطره ی آب، گوهر شدن را در نظر دارد،// جبهه گشاده بودن ِگل؛

-         مَثَل: دانه چون در آسیا افتد، تحمل بایدش؛

-         مراعات نظیر: آب، ابر، دریا، قطره// گلشن، گل// مال، دنیا، خُرده و بساط.

 



نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

آونگ بر صلیب سوال 2
چهارشنبه 95 شهریور 17  4:37 عصر

 

درنگی در خودارزیابی‌های درس دوم

توجّه: پاسخ‌ها نمونه وار تدوین شد. شما همکاران گرامی می‌توانید با ورزش‌های ذهنی و تاملات بیش‌تر و دقیق‌تر خویش در گم گوشه‌های متن، نکات فراوانی را استخراج کنید؛ امّا آن چه مهم است رعایت اهداف برنامه‌ی درسی و ذائقه و نیاز دانش آموزان است؛ بنابراین، دانش های گرانبار خویش را نزد خود، سر به مُهر، نگاه دارید تا وقت آن در آید. شاید این کار، گستاخی به توان علمی همکاران و دلبندانم در همه جای ایران و جهان، انگاشته شود؛ امّا هدف ما تنها تلاش برای ایجاد آرامش و کمک به همگرایی و همصدایی است. از این پس به فراخور پیشرفت کار، درس ها را یک به یک، در پی هم خواهیم نگاشت.

1- بررسی متون از سه دیدگاه زبان، ادبیات و فکر، در سه قلمرو: زبانی، ادبی، فکری.

2- از دریچه ی قلمرو زبانی باید گفت:

الف:سطح واژگانی:

o        واژه ها در معنای اصلی خود به کار رفته اند؛

o       بیشتر واژه ها ساختمان ساده دارند؛ مانند: اسطوره، لغت، قصه و...؛

o       کلمات نامعلوم، تاریخی، آفرینش، دینی جنگ ها و ایرانی، ساختمان غیرساده دارند؛

o       برخی کلمه ها اسم های خاص هستند؛ مانند: ایران، زال، اسکندر، رستم، سیمرغ، رخش و...؛

o       بیشتر واژه‌های این متن، ریشه‌های غیرفارسی دارند؛ مثل: قصّه، ظاهراً، لغت، مضمون، اصطلاح، اطلاق، منشأ، معلوم، معمولاً، اساطیرو... .

ب: سطح دستوری:

o       متن، جمله های ساده و کوتاه دارد؛

o       از سه شیوه ی جمع بستن کلمات بهره گرفته است: اساطیر( جمع مکسّر)، جنگ ها و نبردها( جمع با نشانه ی فارسی«ها»)، قهرمانان(جمع با نشانه ی فارسی«ان»).

o       همه ی جمله ها از دید خبر یا پیام، جمله های خبری هستند.

3-کالبدشکافی قلمرو ادبی( فقط سطح آوایی یا موسیقایی) شعر مسمّط منوچهری:

-          تناسب‌های آوایی، واج آرایی یا تکرار حروف: خ، ز، ن، در بیت اوّل؛

-         تکرار واژه یا واژه آرایی: رزان؛

-         جناس ناهمسان در واژه های: خزان، وزان، رزان و گزان.

-         درسه بیت نخست شعر مورد نظر، واژه‌های: خزان، وزان، رزان، رنگ‌رزان و گزان، قافیه ی این رشته هستند؛

-         کلمه ی « است» در پایان پنج مصراع، ردیف خوانده می‌شود. در آخرین مصراعِ رشته ( بند)، کلمه ی « گلزار» با بقیه ی بندهای دیگر رشته ها(سمن زار و...) هم قافیه است که در کتاب درسی نیامده است.

توجّه: شعرمنوچهری دامغانی در قالب « مُسَمّط » سروده شده است. هر بخش از مسمط را یک «رشته» می‌گویند،رشته‌ها متفاوت است و در هر رشته، همه ی مصراع هابه جز مصراع پایانی، هم‌قافیه هستند. در مسمط، مصراع آخرِ هر رشته را «بند» می‌گویند. بندها هم‌قافیه و حلقه ی پیوند همه ی رشته‌ها به یکدیگر هستند. منوچهری دامغانی، شاعر قرن پنجم را پایه گذار این قالب دانسته اند.

4- کالبدشکافی قلمرو ادبی( فقط سطح بیانی: آرایه های تشبیه، تشخیص و کنایه):

o       تشبیه: آفتاب مثل تشت طلایی...؛ بوم آسمان، زمین مانند روپوش مخملی،

o       تشخیص: فلک نقّاش( در این جا، نقاش که یک صفت انسانی است به فلک بازخوانده شده است)؛ دست به کار شدن فلک هم تشخیص است.

o       کنایه: سربه هم آوردن: کنایه از جمع شدن و گردآمدن؛ دست به کار شدن: کنایه از آغاز کردن کاری، شروع کردن.

توجّه: پس از این بررسی، دانش آموزان می توانند با توجّه به آموخته های درس نخست و ذکر نمونه ها، استدلال کنند که این نوشته، ادبی است؛ چون از عناصر غیر زبانی، بهره برده است.

5- متن مورد نظر، با قلمرو فکری، پیوستگی دارد. محتوای این بند، در بحث درس یک هم آمده است ولی به طور مستقیم با قلمرو فکری ارتباط می‌یابد.

مساله این است که شاعر یا نویسنده، فکر و اندیشه ای در ذهن دارد؛ برای آشکار کردن این معنا و فکر، ناگزیر از ظرف واژه و جمله، بهره می گیرد و آن را در قالب شعر یا نثر، نمایان می سازد؛ همچنان که افکار موسیقیدان و آهنگساز در قالب نُت ها و دستگاه های موسیقایی، آشکار می گرد.

پس، دانش آموزان باید بدانند که هر متن غیر زبانی، فکر و پیامی در پشت الفاظ ظاهر خود نهفته دارد و خواننده باید با درنگ و تامّل در آن، به جهان متن راه یابد.

6- در این تمرین، به طور روشن، دو چیز خواسته ایم: الف: موضوع سروده؛ ب: محتوای سروده.

می‌دانیم که دو چیز ِخواسته شده، مربوط به قلمرو فکری هستند. همین جا باید متذکّر شویم؛ همچنان که پیشتر هم نوشته‌ایم که قلمرو فکری، بر بنیاد «رویکرد واگرا» استوار است و قلمروی فراهنجار و شناور است.

 بر همین بنیاد، کار درست آن بود که ما، صفحه را سفید وا می‌گذاشتیم. چون در صفحه ی سفید، هر کس می‌تواند تصویر ذهن خود را ببیند؛ امّا در صفحه‌ی نوشته شده، ناگزیر در سایه‌ی فکرِ چیره بر متن قرار می‌گیرید.  این که ما پاسخ خود را نوشتیم، نباید جواب نهایی انگاشته شود و همه از روی این نوشته به دیگران، املا بگویند؛ بلکه این دست‌ورزی و ورزش ذهنی ما، تنها نمونه‌ای است تا ذهنیت همکاران گرامی بیشتر با رویکرد کتاب و اهداف آن خو بگیرد.

بنابراین در تعیین بارمعنایی و گزارش چگونگی محتوا، یک سویه نگری را باید رها کنیم و منتظر شنیدن پاسخ های گوناگون باشیم. این که محتوا را به چه رنگ و نشانی می‌بینند و گزارش می‌کنند، در درجه ی دوم اهیمت و ارزش‌یابی جای دارد؛ آن چه در درجه‌ی نخست، ارزشمند است و باید سمت و سوی آموزش ما هم بدان گرایان باشد، شنیدن قدرت استدلال گری و تبیین دلایل برای اثبات آن فهم از محتوا است. البته، این مساله به ویژه در بخش محتوا خود را نشان می دهد؛ چون « موضوع» معمولاً آسان‌تر دریافت می شود و چند و چون بر سر آن به نسبت محتوا، کم‌تر است.

الف: موضوع سروده؛ می‌توان عناوین زیر را موضوع سروده ی سهراب برشمرد:

-         آب

-         حفظ صفا و گوارایی آب

-         مهربان و زلال بودن

-         نیالودن آب

-         پرهیز از تیره دلی و دشمن خویی و ...

ب: محتوای سروده؛

شعر با تمام سادگی که در آن به چشم می‌خورد. لایه های معنایی ژرفی دارد و با درون‌مایه‌های عرفانی و معرفت‌شناختی، پیوند می‌یابد. توجّه به حرکت ذهنی شاعر هم آموزنده است؛ حرکتی از محسوسات و طبیعت عینی و برونی به جهان مفاهیم عمیق معقول و ذهنی. بنابراین، واژگان از معنای قاموسی و زبانی خود خارج می‌شوند و به پهنه ی فرازبان، ادبیات و جهان نماد و تخیّل، ره می‌یابند تا مضامین عالی بشری و مفاهیم جهانی همچون: صفا و صمیمت در رفتار و کردار، پاک دلی و روشن رایی، بی کینه و زلال زیستن، همدلی و بخشش و... را بازگو کنند.

در چنین فضایی، شاعر می‌گوید. ای مردم، زندگی را ارج بگذارید و با چیزهای آلوده آن را نیالایید و با یکدیگر و نیز با طبیعت، به آشتی و صلح، مهر و مدارا رفتار کنید؛ چونان آب، زندگی زا و روح افزا باشید.

ذهن گرایی، شادی گرایی، خوش بینی و نگرش عرفانی، از ویژگی های محتوایی این سروده به شمار می آیند.

***

در جست و جوی نور بادید!!

 

 

 



نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

آونگ بر صلیب سوال
یکشنبه 95 شهریور 14  4:15 عصر

آونگ بر صلیب سوال

درنگی در خودارزیابی‌های کتاب علوم و فنون ادبی پایه ی دهم

توجّه: پاسخ‌ها نمونه وار تدوین شد. شما همکاران گرامی می‌توانید با ورزش‌های ذهنی و تاملات بیش‌تر و دقیق‌تر خویش در گم گوشه‌های متن، نکات فراوانی را استخراج کنید؛ امّا آن چه مهم است رعایت اهداف برنامه‌ی درسی و ذائقه و نیاز دانش آموزان است؛ بنابراین، دانش های گرانبار خویش را نزد خود، سر به مُهر، نگاه دارید تا وقت آن در آید.

شاید این کار، گستاخی به توان علمی همکاران و دلبندانم در همه جای ایران و جهان، انگاشته شود؛ امّا هدف ما تنها تلاش برای ایجاد آرامش و کمک به همگرایی و همصدایی است. از این پس به فراخور پیشرفت کار، درس ها را یک به یک، در پی هم خواهیم نگاشت.

درس نخست

1-هر چیزی که ذهن ما را به پویایی درآورد، «متن» است. به بیان دیگر، هنگامی که از متن، سخن می گوییم، خواست ما فقط نوشته‌های روی کاغذ و کتاب نیست. صدایی که می‌شنویم، بویی که حس می‌کنیم، رویدادی که می‌بینیم، مزه ای که می‌چشیم و چیزی که لمس می‌کنیم؛ هر کدام، متن به شمار می‌آیند، اگر خوانده شوند، به آن‌ها متن‌های شنیداری یا خوانداری می گوییم. در این کتاب مقصود ما از متن، آثار شعر و نثر فارسی است.

2-در زبان فارسی دو واژه «ادب» و «ادبیات» معمولاً مترادف یکدیگر به کار می‌روند. در نزد پیشینیان «ادب، شناختن اموری است که آدمی به وسیله آن، خویش را از هر خطایی حفظ کند». بعدها ادب به دانش‌هایی اطلاق می‌شد که آدمیان بدان خود را از خطای در سخن مصون می‌داشته‌اند. این دانش‌ها اقسامی دارد؛ از جمله: صرف و نحو، بدیع، معانی و بیان، قافیه، خط و ... هنوز هم ادیب به کسی می گویند که با شیوه‌های گوناگون سخن آشنا باشد.

دو پرسش نخست، شناختی است و تنها حافظه ی کوتاه مدّت دانش آموزان را می پرورد.

3-بهره گیری از نمودار، سبب تعمیق آموخته ها می شود. تبدیل دانش ذهنی و شنیده ها و خوانده ها به نمودار و بصری کردن مفاهیم، یادگیری را ماندگار و اثربخش‌تر می سازد. در جای خالی نمودار به ترتیب، کلمات زیر، قرار می گیرند:

واژگان/ معنا و محتوا،// بدیع ، معانی

4- بله،متن ادبی است؛ واژگان از حدّ خبررسانی، فراتر رفته اند و کاربرد هنری، پیداکرده‌اند. نویسنده با کاربست شگردهای ادبی همچون مراعات نظیر، تشخیص، کنایه، تشبیه و ... به زبان، نقشی خیال انگیز و هنری بخشیده است. همچنین عنصر خیال، احساس و عاطفه و تکرار موسیقایی آواها،  بار حسّی عاطفی و تاثیرگذاری آن را افزوده است.

گونه‌ی خبری و زبانی همان عبارت را می‌توان این چنین کوتاه و ساده بازگفت:«فصل بهار شد؛ گل‌ها شکفتند».

5-الف) متن الف، خبری است و هدف نویسنده فقط ایجاد ارتباط و پیام‌رسانی است. نوشته ی ب، فرازبانی و ادبی است. از ابزارها و عناصر فرازبانی همچون عنصر خیال، عاطفه، تشبیه و تشخیص بهره برده است؛ به کار گیری این عناصر، نوشته ی زبانی را به نوشته ی ادبی تبدیل می کند.

هدف این تمرین، آن است که قدرت تشخیص دانش آموزان، پرورش یابد و بتوانند پس از شناخت درست ویژگی های هر نوع متن، خود نیز متن های دیگر را بررسی کنند و ادبی یا زبانی بودن متن را با ذکر استدلال و سنجه‌هایی توضیح دهند.

تا هماوردی و ره آوردی دیگر....



نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

رابطه با جهان متن
دوشنبه 95 شهریور 8  8:24 صبح

جمهوری خوانش3(به دنبال جمهوری در جهانِ خواندن )

سرخطِّ این نوشته، پیوند دو واژه است: «خواندن» و «جهان». هر دو واژه در نگاه واژگان شناسانه و فرهنگ نگارانه، سامانی ویژه دارند و چهار نشانه ی واژگانی زیر را با خود دارند:

-          آوا/ صدا

-          سیما/ شکل

-          آن/ معنا

-          مکان/ جا.

این چهار ویژگی، جغرافیا و گستره ی هر واژه را نشان می دهند. اما آن گاه که با هم پیوند بخورند، تکانه هایی در چارچوب پیش گفته، پدید می‌آید و آفرینشی تازه آشکار می‌گردد. دنیای نو و فریبایی که« جهانِ خواندن یا خوانش»نام دارد.

پس، خواندن همانند این جهان دیداری و واقعی، می‌تواند شاخصه های جهان بودن را داشته باشد. موجود است، حس و حال، طول و عرض، زمان و مکان دارد.برای درک درست از چندی و چونی این و آشنایی با حس و حال آن باید با آن « رابطه» برقرار کرد. رابطه ای از نوع « من-تویی» تا بتوان با متن همصدا و هم افق شد. شرط نخست هر رابطه ی موثّر، رعایت این ویژگی هاست.

البتّه خواندن با متن، هستی و هویت و معنا می‌یابد. معنای برآمده از متن نوشتاری یا دیداری هم به حس و حال خواننده و موقعیت و محیط پیرامون و به طور کلّی به سازه های درون متنی و فرامتنی باز بسته است. اگرحال خواننده و هوای پیرامونش صاف و آفتابی باشد، جهان متن، روشن و چندصدایی ادراک خواهد شد. اگر هوای روحی خواننده و آسمان محیطی اش، سرد و غبارگرفته باشد، جهان متن، تیره و تک صدایی خواهد بود.

خوانش تک صدا و بسته بر بنیان متن و جامعه‌ای تک ساحتی سامان می‌گیرد. خوانش چندصدا و باز، بر پیکره‌ای آزاد، رشد و پرورش می یابد. در فضای آموزشی تک صدایی، فقط صدای معلم شنیده می شود و دیگران حق بازگویی درک و دریافت های خود را ندارند و ناگزیرند همان صدا را به حافظه بسپارند و در زمانی دیگر به وقت ارزش یابی، آن را به یاد آورند و تکرار کنند. در حقیقت، توانایی های ادراکی و خلاقیت های فکری خودشان بی کار و تعطیل است. اما در محیط باز و چند صدایی آموزشی، صدای معلم یکی از صداهاست که به گوش می آید و دیگران، با همفکری و مشارکت در فعالیت ها، حق بیان اندیشه ها و بازگویی ادراک های خود را دارند و متن را بر پایه ی درک خویش گزارش می کنند.

اکنون باید به چگونگی روش های یکسویه ی تدریس از این دریچه بنگریم و به این پرسمان، پاسخ بگوییم که چرا همواره از متن های شعر و نثر فارسی، یک صدا را می‌شنیده‌ایم و همان را بازگو می‌کرده‌ایم و به دیگر کسان، اجازه ی دگر گونه شنیدن، دگر سان اندیشیدن و دیگرگون گفتن را نمی‌داده‌ایم.

راستی آیا خوانش ما، توانایی درک و دریافت ما، دایره ی واژگانی ما، سبک یادگیری ما و ... با فراگیران، همانند است؟

اگر پاسخ منفی است؛ پس چرا به خود حق می دهیم که خودمان همه ی کارهای دانش آموزان را انجام دهیم و بعد نمره ی ارزش یابی را به نام آن ها بنویسیم؟

در این میان، توانایی فردی، تفاوت های یادگیری، سبک های گوناگون، سطوح زبانی و یادگیری و... چه جایگاهی دارد؟

تا هنگامی و هنگامه ای دیگر، آوردگاه و آوردی دیگر.... بدرود.



نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

عیدگاه
سه شنبه 95 تیر 15  1:50 عصر

حاسَبوا قَبلَ أن تُحاسَبوا

ماهی دیگر از عمرمان گذشت؛ امّا « چه گویم چگونه بود»!

این که مانند هر ماه بود یا نه، حال و کردارمان خود گویاست؛ نیازی به گفتار نیست! لیکن همگان این گونه فراگرفته ایم که بگوییم: آن چنان بود که نگو!

امّا رفتارمان پس از عبور از آن حال و هوا، دوباره، چونان پار و پیرار است و همچنان بر مدار گذشته ها!

راستی، چرا چنین است؟ یا آن ناراست است یا این؟

به هر روی، هرچه بود و هست و هستیم؛ همانیم که در رفتار ما نمود می‌یابد، ما به رفتار و کردارمان شناخته می شویم، عزیز!

صیرفیان معانی، گفتار را به نیم جویی نخرند!

ما را البتّه جز این، غم های دیگری هم هست. و‌ آن غم نام و غم نان است و...!

آن چه امروز، رفتار و کردارمان را دگرگون می سازد و ما را از راه به در می برد؛ همین غمان است که اتفاقاً در پیوسته به نان است.

بارپروردگارا،

در این واپسین دمانِ روزه که اندک اندک بند از دهان ها گشوده می شود، بند بر نفس سرکشمان نه، تا ما را اسیروار به هرسو ندواند.

رو ، ز حکمت خور علف کان را خدا                 بی غرض دادست از محض عطا 

فهم نان کردی نه حکمت، ای رهی                  زان چه حق گفتت« کُلوا مِن رِزقِه»

رزق حق حکمت بوَد در مرتبت                      کان گلوگیرت نباشد عاقبت

این دهان، بستی دهانی باز شد                       کو خورنده ی لقمه‌های راز شد

          گر ز شیر دیو، تن را وابُری                           در فطامِ او بسی نعمت خوری.   (مثنوی معنوی، دفتر سوم)

روز و روزگارتان، فرخنده و همواره بختتان در عیدگاه باد

 



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    دژهای زبان
    جمعه 95 خرداد 7  5:55 عصر

     

    برگی از پیشینه(3)

    زبان،یکی از آفریده های رازناک پروردگار است. فضای مه آلودی دارد؛ به بنای بشکوهِ پریان و جادوان می‌ماند؛ واژگانش همان فرّخ‌رویانِ فریبایند که دستِ هر ناشسته‌رو و بیگانه‌خویی بدان نرسد.

    باروهایی آنان را در خود جای داده اند و در امان نگه می‌دارند.

     میزان مانایی و پایایی هر یک از باروها و سطوح زبان(آوایی، معنایی و نحوی) در برابر جریان تحوّل در گذر زمان و هجوم عناصر زبان های دیگر، یکسان نیست.

     

    بافت‌های دستوری و آوایی هر زبانی قدرت نفوذناپذیری و استواری بیش‌تری دارند؛ به ویژه سطح آوایی زبان، با آنکه الگوهای هجایی و بافت صوتی بسیار بسته و محدودی دارد؛ امّا پایداری آن بیشتر از سطوح دیگراست.

     

     شاید بتوان گفت: آخرین برج و بارویی که در فرایند دگردیسی، در گذرگاه زمان از هر زبان برجای می‌ماند، قلمرو آوایی و الگوی هجایی آن است.(اکبری شلدره، 1394،صص17و18)

     

    ر.ک: پیشنه ی آموزش زبان فارسی در ایران، انتشارات مدرسه، تهران، 1394



    نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    یادآفرینان
    یکشنبه 95 اردیبهشت 12  8:41 صبح

    به یاد همه ی آنانی که یادآفرینند

    معلم، هر سال و ماه و هفته و روزش که نه، بلکه هر حال و آنش، فرخنده و مبارک است؛ چون در خلق و آفرینش است. از این رو، می سزد که بگوییم: فَتَبارَکَ الله !

    ای مسیحا دَم که در هر دم، با جادوی کلام و واژگانت، تر و تازه می سازی، بوستان ذهن و زبان فرزندانِ این کهن بوم و بر را، دمت گرم و سرت سبز و دلت شاد و لبت از خنده شکوفان باد.

    گواهی دهم کاین سخن راز اوست              تو گویی دو گوشم بر(پُر) آواز اوست!

    معلمان، پدران معنوی و روحانی پیکره ی بی روح جوامع هستند. خود یادند و یادآفرین؛ پس سراچه ی دل و جانمان هرگز از یادشان تهی نیست؛ تا حیاتی هست، دم روح بخش معلمان، آن را شاداب و با تراوت می دارد.

    رحمت و بخشش و رضوان الهی بر روان همه ی معلمان پار و پیرارمان باد که ما را پروردند و خود بی صدا در حادثات زمانه شکستند امّا راست قامت و دل آرام رفتند و به دارالسرور حق پیوستند.

    مبارکی که بود در همه عروسی‌ها                            در این عروسی ما باد ای خدا تنها 

    مبارکی شب قدر و ماه روزه و عید                           مبارکی ملاقات آدم و حوا 

    مبارکی ملاقات یوسف و یعقوب                              مبارکی تماشای جنه المأوی

    مبارکی دگر کان به گفت، در ناید                            نثار شادی اولاد شیخ و مهتر ما

    به همدمی و خوشی همچو شیر باد و عسل                 به اختلاط و وفا همچو شکر و حلوا

    مبارکی تبارک ندیم و ساقی باد                               بر آنکه گوید آمین بر آنکه کرد دعا.

    غزلیات شمس، جلال الدین محمد

     

    با حترام

    فریدون اکبری شلدره

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    آموزش زبان و چشایی زمانه
    یکشنبه 95 فروردین 22  8:55 عصر

    برای کاربست نیکوترین رویکرد و مناسب‌ترین روش در آموزش‌ زبان فارسی،لازم است که به پاسخ این پرسش ها، بیندیشیم تا به گم گوشه ها وگستره های زبان فارسی درآییم و خوی و خصلت آن را به درستی بشناسیم و به فراخور شناخت سنجیده از بلندای زبان، بالاپوشی به اندام بر قامت آن فراهم آوریم و برای فراگیران این زبان نیز رویکردی همسو با چشایی زمانه و روشی همخوان با افق انتظار اهل روزگار برگزینیم و در سازماندهی محتوای آموزشی هم به گوارایی کلام و هم به لطیف طبعی و حالات مخاطبان توجّه داشته باشیم زیرا زبان، گذرگاه رسیدن به دنیای عاطفی و ادراکی اهل زبان است و « کنش پیچیده ای است که بیان و ادراک حالات عاطفی، مفاهیم و افکار را به وسیله‌ی علایم صوتی یا تصویری میسّر می سازد. به عبارت دیگر، زبان از نظام سازمان یافته‌ی نمادهایی تشکیل شده است که انسان ها برای بیان و دریافت معنا به کار می برند و مستلزم یک نظام قواعد و تبلور این نظام به صورت رفتارهای عینی گفتاری و نوشتاری است»(دادستان،1387،)، تا از این طریق، گوش، هوش و جان زبان آموزان را با زلالی، خوش گواری و ضرب آهنگ طربناک و طنین دل انگیز زبان فارسی خوگر سازیم؛ زیرا « ذائقه­ی زبان حسّاس است و لقمه های تلخ و ناگوار را پس می زند؛ زبان برای خود روحی دارد».(خرّمشاهی، 1373 ).

     

     

    منبع: پیشینه ی آموزش زبان فارسی در ایران، 1394، انتشارات مدرسه، تهران، ص 22



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    مستان جام بهار
    سه شنبه 94 اسفند 25  5:39 عصر

     خبرت هست؟

    این بهاریه ی نیکو،پیشکش به همه ی همراهان و دوستان زبان آموز و ادب پژوهم.

    خبرت هست که در شهر، شکر ارزان شد

     

    خبرت هست که دی، گم شد و تابستان شد

    خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ

     

    زیر لب، خنده زنانند که کار آسان شد

    خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید

     

    در سماع آمد و استاد همه مرغان شد

    خبرت هست که در باغ، کنون شاخ درخت

     

    مژده ی نو بشنید از گل و دست افشان شد

    خبرت هست که جان، مست شد از جام بهار

     

    سرخوش و رقص کنان در حرم سلطان شد

    خبرت هست که لاله رخ پرخون آمد

     

    خبرت هست که گل خاصبک دیوان شد

    خبرت هست ز دزدی دی دیوانه

     

    شحنه عدل بهار آمد او پنهان شد

    بستدند آن صنمان خط عبور از دیوان

     

    تا زمین سبز شد و باسر و باسامان شد

    شاهدان چمن ار پار قیامت کردند

     

    هر یک امسال به زیبایی صد چندان شد

    گل‌رخانی ز عدم چرخ زنان آمده‌اند

     

    کانجم چرخ نثار قدم ایشان شد

    ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده

     

    غنچه ی طفل چو عیسی فطن و خط خوان شد

    بزم آن عشرتیان بار دگر زیب گرفت

     

    باز آن باد صبا باده ده بستان شد

    نقش‌ها بود پس پرده دل، پنهانی

     

    باغ‌ها آینه ی سرّ دل ایشان شد

    آنچ بینی تو ز دل جوی، ز آیینه مجوی

     

    آینه نقش شود، لیک نتاند جان شد

    مردگان چمن از دعوت حق، زنده شدند

     

    کفرهاشان همه از رحمت حق، ایمان شد

    باقیان در لحدند و همه جنبان شده‌اند

     

    زانک زنده نتواند گرو زندان شد

    گفت بس کن که من این را بِه از این شرح  کنم

     

    من دهان بستم کو آمد و پایندان شد

    هم لب شاه بگوید صفت جمله تمام

     

    گر خلاصه ز شما در کنف کتمان  شد.

       

    غزلیات شمس، جلال الدین محمد مولوی



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    آبشخورهای زبان آموزی
    جمعه 94 اسفند 14  7:36 عصر

         برگی از یک نوشته(2)

    یکی از برنامه های درسی مهم در نظام تعلیم و تربیت مهین عزیز ما،ایران، برنامه‌ی درسی زبان آموزی یا آموزش زبان فارسی است که نقش بسیار کارا و تعیین کننده ای در تربیت افراد جامعه دارد و رشد فکری- فرهنگی، کسب معرفت، توسعه ی اندیشه و خلاقیت، افزایش مهارت های ارتباطی و پرورش شهروندی باورمند و سرانجام، شکل گیری پیکره‌ی هویتی زبان آموزان را سامان می دهد؛ زیرا زبان فارسی در گام نخست آموزش و یادگیری،  هم موضوع و هم هدف یادگیری است؛ پس از آن در قدم بعد، گذرگاه و وسیله ای برای یادگیری علوم دیگر به شمار می آید.

    به همین سبب، بایسته است که صاحب نظران تعلیم وتربیت، برنامه ریزان، روان شناسان آموزشی و متخصصان آموزش زبان فارسی، پیش از هر کاری مبانی فلسفی، روان شناختی، زبان شناختی و آموزشی را به درستی تعیین و تبیین کنند تا چشم اندازهای بعدی برنامه ریزی درسی از طراحی تا اجرا و ارزشیابی با  همه‌ی فراز و فرودهایش برای مجریان و مخاطبان برنامه، آشنا و شناخته شده باشد.

    (ر.ک: پیشینه ی آموزش زبان فارسی در ایران، انتشارات مدرسه، تهران، 1394، ص 12)



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کودک و زبان مادری- 12
    کودک و زبان مادری -11
    کودک و زبان مادری-10
    کودک و زبان مادری-9
    کودک و زبان مادری-8
    کودک و زبان مادری-7
    کودک و زبان مادری-6
    کودک و زبان مادری - 5
    کودک و زبان مادری - 4
    کودک و زبان مادری-3
    کودک و زبان مادری-2
    کودک و زبان مادری -1
    زبان، شاهراه رسیدن به جهان نور و روشنایی و علم
    کالبد شکافی رمان «ملت عشق»
    نمایی از درون
    [همه عناوین(252)][عناوین آرشیوشده]

    سه شنبه 103 آذر 13

    کل:   593346   بازدید

    امروز:   59   بازدید

    دیروز:   102   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    وبلاگ ادبی [266]
    سایت های ادبی [275]
    گروه ادبیات فارسی [694]
    [آرشیو(3)]

    آشنایی با من

    زبان آموزی

    لوگوی خودم

    زبان آموزی

    دسته بندی یادداشتها

    مقتل[2] . مقتل ، فدایی مازندرانی ، ادب عاشورایی . مقتل فدایی مازندرانی . مقتل فدایی مازندرانی ، نوحه ها . نشان اضافه، همزه، خط فارسی . نگرش شبکه ای ، فارسی ششم، رویکردخاص،رویکردعام، برنامه ی درسی ملی . نوروز . واژه های مصوّب . واژه، گزینش، بافت سخن، کاربست . کُنش خواندن، دریافت، فرایندهای مغزی . کودک، زبان، حس ها، واژه ها . کودک، زبان، خانو.اده، محیط، . کودک، زبان، سواد دیداری، انباره ی بصری، یادگیری. . کودک، یادگیری، زبان، حس ها، دریچه های دروندادی. . کودکف زبان آموزی، حافظه ی شنیداری، ایرج میرزا . آبشخور . آداب نوشتن ، هنجارهای درست نویسی . آموزش ، فراشناخت ، هداف ، مراحل . آهنگ، لحن، عاطفه و فضای حسّی متن، ادبیات، علوم و فنون . آوردگاه، علوم، فنون، ادبیات، فارسی، دهم . انشا ،توسعه ی تفکر و پرورش توانایی . ایران . ایستگاه سوم - علوم - فنون . تربیت . تصویرگری، صندوقی، کتاب درسی . جشن . جنیدی . حافظ . حس ها، ادراک، آگاهی. . حس ها، رودهای درون ریز، ذهن و یادگیری . خودارزیابی، پاسخ، علوم و فنون، ادبی، پایه ی دهم، کتاب درسی. . دگردیسی،فرارفتن،خاک شدن ،شکفتن،تیمار نفس سرگش . زبان . زبان آموزی،درهای علوم،حواس برونی . زبان فارسی، نشانه ها، نام گذاری و... . زبان، بافت ها و باروها، زمان.دگردیسی. . زبان، تلفّظ، کودکان، . زبان، زایش و فرسایش . زبان، گفتار، نوشتار، واژ، هم آیند و پس آیند. . زبان، کودک، مادرآوَرد بودن. . شعر فاطمی . صلاحی . صور خیال . طنز . علوم ، فنون، ادبیات، کارگاه، کالبدشکافی، فصل، پایه ی دهم . علوم و فنون، ادبی، خودارزیابی، تاریخ ادبیات . علوم، فنون، ادبی، خودارزیابی، دهم، قلمرو ها . علوم، فنون، ادبیات، کالبدشکافی، قلمرو ها، کتاب درسی . علوم، فنون، دهم، خوانش و نگارش . غزلیات شمس ، مولانا جلال الدین . فارس، آباده، سفرنگاشت . فارسی دهم، کالبد شکافی، قلمرو ها . فدایی ، اربعین . فدایی مازندرانی . فدایی مازندرانی ، صور خیال ، شعر عاشورایی . فدایی مازندرانی، مرثیه، هلال غم، محرم . فرهنگ، معلم، گوهر، هنر، پیکره و قلب . فرهنگستان . قرآن . کارگاه، تحلیل، علوم ،فنون، ادبیات، بازآموزی، یادیاری . کلیات، سوگ نامه، عاشورایی ، فدایی، مقتل منظوم . کودک . متن، جهان متن، رابطه، خوانش، چندآوایی . متن، خواننده، معنا . متن، ساختار و پیکره، جغرافیا . متن، گونه های متن، متن شنیداری . متن، مقام، حال و لحن . متن-خوانش پذیری- چندصدایی .

    آرشیو

    زبان آموری
    عاشورایی
    روش های یاد دهی - یادگیری
    بهاریه
    خواندن
    مولوی جلال فرهنگ
    فرهنگستان
    نام ها و یاد ها
    سپاس نامه
    درودی چو نور دل
    مهارت های نوشتاری

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com