سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان آموزی

روزى را با دادن صدقه فرود آرید . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

بوالعجبی روزگار 3
چهارشنبه 87 خرداد 15  9:39 صبح

از شادی تا اندوه


در سال یازدهم هجری در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر ( ص ) پیش آمد و
چه دردآور بود جدایی این پدر و دختر - پدری چون پیامبر گرامی که همیشه هنگام سفر
با آخرین کسی که وداع می کرد و او را می بویید و می بوسید ، دخت گرامیش بود و چون
از سفر بازمی گشت ، اولین دیدار را با دخترش داشت . پیوسته از حالش جویا می شد
و رازی از رازها را در گوش جانش می گفت و دختری که پیوسته از کودکی در کنار
پدر بود و از او پرستاری می کرد ، گاهی با زنان هاشمی به میدان جنگ می شتافت تا
حال پدر را جویا شود . چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه درافتاد که پیامبر
( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه ی کوه احد شتافت و سر و صورت خونین پدر را
شستشو داد و از خاکستر حصیری که سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهای آن
حضرت مواظبت کرد تا بهبود یافت - دختری که لحظه به لحظه که از کارهای
خانه داری و بچه داری فراغت می یافت ، به خدمت پدر می رسید و از دیدارش بهره مند
می شد ... آری لحظه ی جدایی این چنین پدر و دختری فرارسید و چه زود فرارسید .
پیامبر ( ص ) در بستر بیماری افتاد و رنگ رخسارش نمایانگر واپسین لحظات
عمرش بود........................................................................................................................................ .
عایشه روایت می کند که پیغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرین رمق های
حیات ، دختر عزیزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزدیکش نشانید و در گوش او رازی
گفت که فاطمه سخت به گریه افتاد . پس از آن سخن دیگری گفت که ناگهان چهره ی
فاطمه شکفته شد . همگان از دیدن این دو منظره ی متضاد متعجب شدند . راز این
رازگویی را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را
به من گفت ، بسیار محزون شدم و عنان شکیبایی از دستم بشد ، گریه کردم ، او نیز
متأثر شد ، دیگر بار در گوشم گفت :
دخترم ! بدان تو نخستین کسی از خانواده هستی
که به زودی به من ملحق خواهی شد . با شنیدن این بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود
راضی هستی که " سیده نساء العالمین و سیده نساء هذه الامة " باشی ؟ فاطمه گفت :
به آنچه خدا و تو بپسندید راضی ام .
باری ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان این امت - این نو گل خندان باغ
رسالت بر اثر تندبادهای حوادث ، زود پر پر شد و چندی بعد از پدر بزرگوارش به
وی پیوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه ی اسلام .
آری ، مرگ پدری مهربان و دگرگونی هایی که پس از رسول خدا ( ص ) روی
نمود ، روح و جسم دختر پیغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وی در روزهایی که پس از
مرگ پدر زیست ، پیوسته رنجور ، پژمرده و گریان بود . هرگز رنج جدایی پدر را
تحمل نمی کرد و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد . او
مردن را بر زیستنی جدا از پدر ، ترجیح می داد .
سرانجام ، آزردگی ها و ناتوانی تا بدان جا کشید که دختر پیغمبر ( ص ) در
بستر افتاد . در مدت بیماری او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان
آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را
دلداری دادند و یا به دیدنش رفتند ؟ ظاهرا جز یکی دو تن از محرومان و ستمدیدگان
چون بلال و سلمان کسی از این بانوی گرانقدر غم خواری نکرد . اما زنان مهاجر بویژه
انصار ، که از آزردگی و بیماری فاطمه ( ع ) خبر یافتند ، با مهربانی نزد او گرد
آمدند و از او عیادت و دلجویی نمودند . دختر پیامبر ( ص ) در بستر بیماری
نیز ، در پاسخ کسانی که از او احوالپرسی می کردند ، سخنانی فصیح و بلیغ بر زبان
می راند . سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانویی داغدیده و ستم رسیده
می نمود ، اما بحقیقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و
فتنه انگیزی در آینده بیم می داد . باری ، دخت پیامبر ( ص ) گفتنی ها را گفت و
بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به
دیار حق شتافت .

 روزگار چه بوالعجب در پرده دارد وچه بازیچه ها یکی پس از دیگری برون آرد  !                          ( بخشی از سخنان فاطمه علیها السلام)

    رفتی و رفتن تو آتش نهاد بردل      ازکاروان چه ماند ؛جز آتشی به منزل

  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    بوالعجبی روزگار 2
    چهارشنبه 87 خرداد 15  9:34 صبح


    چگونگی ازدواج حضرت فاطمه علیها السلام

     
    از آغاز معلوم بود و همه می دانستند که جز علی ( ع ) کسی همسر ( کفو ) فاطمه
    دختر پیامبر عالیقدر اسلام نیست . با وجود این ، بسیاری از یاران و کسانی که خود
    را به پیغمبر ( ص ) نزدیک احساس می کردند ، به این وصلت چشم داشتند و این
    آرزو را در دل می پروردند.................................................................................... .
    نوشته اند : پس از این آزمون ها عده ای از اصحاب به حضرت علی ( ع )
    می گفتند : چرا برای ازدواج با یگانه دختر پیغمبر ( ص ) اقدام نمی کنی ؟
    حضرت علی ( ع ) می فرمود : چیزی ندارم که برای این منظور قدم پیش نهم .
    آنان می گفتند : پیغمبر ( ص ) از تو چیزی نمی خواهد .
    سرانجام حضرت علی ( ع ) زمینه را برای طرح این درخواست آماده دید .
    روزی به خانه رسول اکرم ( ص ) رفت . اما شدت حیا مانع ابراز مقصود شد .
    نوشته اند دو سه بار این عمل تکرار گردید . سومین بار پیغمبر اکرم ( ص ) از علی
    ( ع ) پرسید : آیا حاجتی داری ؟
    علی ( ع ) گفت : آری . پیغمبر فرمود : شاید برای خواستگاری زهرا آمده ای ؟
    علی عرض کرد : آری . چون مشیت و امر الهی بر این کار قرار گرفته بود و پیامبر
    از طریق وحی بر انجام دادن این مهم آگاه شده بود ، می بایست این پیشنهاد را با
    دخت گرامیش نیز در میان بگذارد و از نظر او آگاه گردد .
    پیامبر ( ص ) به دخترش فاطمه گفت : تو علی را خوب می شناسی ، علی
    نزدیک ترین افراد به من می باشد . در اسلام ، سابقه ی فضیلت و خدمت دارد . من از
    خدا خواستم برای تو بهترین شوهر را برگزیند .
    خداوند مرا به ازدواج تو با علی امر فرموده است . بگو چه نظر داری ؟
    فاطمه ساکت ماند . پیغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و صدای
    تکبیرش بلند شد . آن گاه پیامبر ( ص ) بشارت این ازدواج را به علی ( ع )
    فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه ای که عده ای از اصحاب
    بودند ، خطبه عقد را قراءت کرد و این ازدواج فرخنده انجام شد . گفتنی است که
    علی ( ع ) جز یک شمشیر و یک زره و شتری برای آب کشی چیزی در اختیار نداشت .
    پیغمبر ( ص ) به علی فرمود : شمشیر را برای جهاد نگه دار ، شترت را هم برای
    آب کشی و سفر حفظ کن ، اما زره خود را بفروش تا وسایل ازدواج فراهم شود .
    پیغمبر ( ص ) به سلمان فرمود : این زره را بفروش . سلمان زره را به پانصد درهم
    فروخت . سپس گوسفندی را کشتند و ولیمه عقد ازدواج دادند . این جشن در ماه رجب
    سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسایلی که به عنوان جهیزیه به خانه ی فاطمه زهرا
    ( ع ) دخت گرامی پیامبر ( ص ) آورده شده است ، از 14قلم تجاوز نمی کند :
    چارقد سرانداز - دو عدد لنگ - یک قطیفه - یک طاقه چادر پشمی - 4 بالش -
    یک تخته حصیر - قدح چوبی - کوزه گلی - مشک آب - تنگ آبخوری - تختخواب چوبی
    - یک طشت لباسشویی - یک آفتابه - یک زوج دستاس و مقداری عطر و بخور . این
    است جهیزیه و تمام اثاث خانه ی فاطمه زهرا زوجه ی علی ( ع ) سرور زنان عالم . در
    شب زفاف - به جای خدیجه که به جهان باقی شتافته بود ، سلمی دختر عمیس مواظبت
    از فاطمه زهرا را بر عهده داشت - و رسول اکرم ( ص ) خود شخصا با عده ای از
    مهاجر و انصار و یاران باوفا در مراسم عروسی شرکت فرمود - از بانک تکبیر و
    تهلیل فضای کوچه های مدینه روحانیتی خاص یافته بود و موج شادی و سرور بر قلب ها
    می نشست . پیامبر گرامی دست دخترش را در دست علی گذاشت و در حق آن زوج
    سعادتمند دعای خیر کرد و آنها را به خداوند بزرگ سپرد . و بدین سان و با همین
    سادگی عروسی بهترین مردان و بهترین زنان جهان برگزار شد .




  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    بوالعجبی روزگار
    چهارشنبه 87 خرداد 15  9:24 صبح

    زندگانی حضرت فاطمه زهرا علیه السلام

     
    مقدمه

    *  دوران زندگی حضرت فاطمه زهرا علیه السلام

     *چگونگی ازدواج حضرت فاطمه علیه السلام

     *از شادی تا اندوه


    بدون تردید در میان زنان و بانوان اسلامی ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوب
    ترین
    چهره ی دینی ، علمی ، ادبی ، تقوایی و اخلاقی در میان مسلمانان و دیگر مردم جهان به
    شمار می رود . شخصیت فاطمه زهرا ( ع ) سیده نساء العالمین ( سرور زنان جهان )
    اسوه و الگویی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضیلت است .
    در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصیت ممتاز
    عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسین ( ع ) سرور
    شهیدان تربیت یافتند ، و نیز زینب کبری ( ع ) حماسه ی مجسم و مجسمه ی شجاعت و
    نمونه یکتا در سخنوری و حق طلبی که پیام حسینی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام
    کرد و نقاب شرک و ریا و پستی و دنیاپرستی را از چهره یزید و یزیدیان به یک سو
    زد . کیست که نداند که مادر در تربیت فرزندان بویژه دختران ، سهم بسیار زیادی
    دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و
    کانون تقوای خانوادگی به پسران و دختران خود آموخت .
    پدر و مادر : فاطمه یگانه دختر بازمانده ی پیغمبر ( ص ) از خدیجه کبری
    می باشد . چه بگویم درباره پدری که پیغمبر خاتم و حبیب خدا و نجات دهنده ی بشر از
    گمراهی و سیه کاری بود ؟ چه بگویم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی
    او نیست ؟ و فصیحان و بلیغان جهان در توصیف سجایای او عاجز مانده اند ؟ و اما
    مادرش خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیف ترین زنان عرب قبل از اسلام و در
    دوره ی اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه
    از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد .
    درجه ی وفاداری خدیجه ( ع ) نسبت به پیامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و
    هستی اش ، تاریخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پیامبر اکرم نیز تا
    خدیجه زنده بود زنی دیگر نگرفت و پیوسته از فداکاریهای او یاد می کرد .
    از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک
    از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به
    نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده
    است. " .
    عایشه سپس نقل می کند :
    روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : او بیوه زنی بیش
    نبوده است ، پیغمبر سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس
    فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و
    بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی
    نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه
    تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج کرد .
    خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود
    . عایشه سپس
    می گوید : به پیغمبر عرض کردم از این سخن نظر بدی نداشتم و از گفته ی خود پشیمان
    شدم. .
    باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنین مادری داشت و چنان پدری .
    گفته اند :
    خدیجه از پیغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد :
    قاسم که کنیه ابو القاسم برای پیغمبر از همین فرزند پیدا شد . وی قبل از
    بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله یا طیب که او هم قبل از بعثت فوت شد .
    طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زینب که به ازدواج
    ابو العاص درآمد . رقیه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج
    کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نیز به ازدواج عثمان - پس از
    رقیه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به
    ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله ی پاک امامان بزرگوار ما ثمره ی این ازدواج
    پرشوکت و برکت است .
    ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت می دانند
    که در مکه اتفاق افتاد . بنابراین در هنگام هجرت ، سن آن بانوی یگانه نزدیک نه
    سال بوده است .
    نام ها و لقب هایی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوینده ی صفات و سجایای
    ملکوتی اوست ، مانند : صدیقه طاهره ، زکیه ، زهرا ، سیدة النساء العالمین و خیر
    النساء و بتول ... .
    کنیه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنین ، ام الائمة ... .
    و شگفت تر از همه
    " ام ابیها " یعنی " مادر پدرش " می باشد که نشان دهنده ی
    علاقه ی بسیار زیاد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و این که با همه کمی سن از
    آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکیه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خدیجه
    برای پدر بزرگوارش بوده است. .
    لقب ام ابیها را پیغمبر ( ص ) به دختر عزیزش عنایت کرد . چون کلمه
    " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار می رود و مانند " ام القری "
    که به مکه معظمه گفته می شد ، بنابراین ام ابیها به معنی منشأ و اصل و مظهر نبوت
    و ولایت است ، و به راستی زهرا ( س ) درخت سایه گستری بود که میوه های شیرین
    امامت و ولایت را به بار آورد. .

    دوران زندگی حضرت فاطمه زهرا علیه السلام
    فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خدیجه بود - در جود و
    بخشش و بلندی نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و
    همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز
    خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پیامبر ( ص ) نقشی نبسته و از ناپاکی
    دوران جاهلیت و بت پرستی به دور بود. .
    نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال دیگر را در کنار شوهر
    گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی در نشر تعلیمات اسلام و خدمات
    اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربیت فرزند و کار
    و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار می گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در
    مکتب تربیتی اسلام پرورش یافته و ایمان و تقوا در ذرات وجودش جایگزین شده
    بود.
    فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را
    از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سال ها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله
    عمل گذاشت و همچون مادری سالخورده و کدبانویی آزموده که تمام دوره های زندگی را
    گذرانده باشد - به اهل خانه و آسایش شوهر و تربیت فرزندان - توجه می کرد و نیز
    آنچه را در بیرون خانه می گذشت ، مورد توجه قرار می داد و از حق خود و شوهرش
    دفاع می کرد. .

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

    فاطمیه
    جمعه 87 خرداد 10  3:31 عصر

                                                                             فاطمیه

     

    میرزا محمود فدایی مازندرانی مرثیه سرای بزرگ عهد قاجار در  جلد نخست مقتل خود چنین می سراید :

        ای دل بنال بر دل ِ نالان فاطمه                افغان نما زحسرت افغان فاطمه

     

        پیرانه سر هوای جوانی به سر مگیر      هستی اگر به یاد جوانان فاطمه

     

        بر باد رفت غنچه ی گلزار مصطفی        برخاک خفت لاله ی بستان فاطمه

     

        افتاد بر کنار فرات و میان خاک                زیب کنار و زینت دامان فاطمه.....

     

        ابری به نوبهار نباریده در چمن                چون بارش دو دیده ی گریان فاطمه

     

       خورشید را به آتش محنت فرونشاند      آهی که خاست از دل سوزان فاطمه

     

         آگه بود زدرد ِ غریبان ؛ دل غریب            واحسرتا  ز دردِ غریبان ِ فاطمه

     

     

                               گفتم غریب و گشت دلم پر غم و فسوس

                               داغم به دل فتاد  ز  یادِ غریب ِ توس

     

                                                                  ( دیوان فدایی مازندرانی ؛ ص 198)

           



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    <      1   2   3   4      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کودک و زبان مادری- 12
    کودک و زبان مادری -11
    کودک و زبان مادری-10
    کودک و زبان مادری-9
    کودک و زبان مادری-8
    کودک و زبان مادری-7
    کودک و زبان مادری-6
    کودک و زبان مادری - 5
    کودک و زبان مادری - 4
    کودک و زبان مادری-3
    کودک و زبان مادری-2
    کودک و زبان مادری -1
    زبان، شاهراه رسیدن به جهان نور و روشنایی و علم
    کالبد شکافی رمان «ملت عشق»
    نمایی از درون
    [همه عناوین(252)][عناوین آرشیوشده]

    یکشنبه 103 آذر 4

    کل:   591258   بازدید

    امروز:   133   بازدید

    دیروز:   35   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    وبلاگ ادبی [265]
    سایت های ادبی [273]
    گروه ادبیات فارسی [693]
    [آرشیو(3)]

    آشنایی با من

    زبان آموزی

    لوگوی خودم

    زبان آموزی

    دسته بندی یادداشتها

    مقتل[2] . مقتل ، فدایی مازندرانی ، ادب عاشورایی . مقتل فدایی مازندرانی . مقتل فدایی مازندرانی ، نوحه ها . نشان اضافه، همزه، خط فارسی . نگرش شبکه ای ، فارسی ششم، رویکردخاص،رویکردعام، برنامه ی درسی ملی . نوروز . واژه های مصوّب . واژه، گزینش، بافت سخن، کاربست . کُنش خواندن، دریافت، فرایندهای مغزی . کودک، زبان، حس ها، واژه ها . کودک، زبان، خانو.اده، محیط، . کودک، زبان، سواد دیداری، انباره ی بصری، یادگیری. . کودک، یادگیری، زبان، حس ها، دریچه های دروندادی. . کودکف زبان آموزی، حافظه ی شنیداری، ایرج میرزا . آبشخور . آداب نوشتن ، هنجارهای درست نویسی . آموزش ، فراشناخت ، هداف ، مراحل . آهنگ، لحن، عاطفه و فضای حسّی متن، ادبیات، علوم و فنون . آوردگاه، علوم، فنون، ادبیات، فارسی، دهم . انشا ،توسعه ی تفکر و پرورش توانایی . ایران . ایستگاه سوم - علوم - فنون . تربیت . تصویرگری، صندوقی، کتاب درسی . جشن . جنیدی . حافظ . حس ها، ادراک، آگاهی. . حس ها، رودهای درون ریز، ذهن و یادگیری . خودارزیابی، پاسخ، علوم و فنون، ادبی، پایه ی دهم، کتاب درسی. . دگردیسی،فرارفتن،خاک شدن ،شکفتن،تیمار نفس سرگش . زبان . زبان آموزی،درهای علوم،حواس برونی . زبان فارسی، نشانه ها، نام گذاری و... . زبان، بافت ها و باروها، زمان.دگردیسی. . زبان، تلفّظ، کودکان، . زبان، زایش و فرسایش . زبان، گفتار، نوشتار، واژ، هم آیند و پس آیند. . زبان، کودک، مادرآوَرد بودن. . شعر فاطمی . صلاحی . صور خیال . طنز . علوم ، فنون، ادبیات، کارگاه، کالبدشکافی، فصل، پایه ی دهم . علوم و فنون، ادبی، خودارزیابی، تاریخ ادبیات . علوم، فنون، ادبی، خودارزیابی، دهم، قلمرو ها . علوم، فنون، ادبیات، کالبدشکافی، قلمرو ها، کتاب درسی . علوم، فنون، دهم، خوانش و نگارش . غزلیات شمس ، مولانا جلال الدین . فارس، آباده، سفرنگاشت . فارسی دهم، کالبد شکافی، قلمرو ها . فدایی ، اربعین . فدایی مازندرانی . فدایی مازندرانی ، صور خیال ، شعر عاشورایی . فدایی مازندرانی، مرثیه، هلال غم، محرم . فرهنگ، معلم، گوهر، هنر، پیکره و قلب . فرهنگستان . قرآن . کارگاه، تحلیل، علوم ،فنون، ادبیات، بازآموزی، یادیاری . کلیات، سوگ نامه، عاشورایی ، فدایی، مقتل منظوم . کودک . متن، جهان متن، رابطه، خوانش، چندآوایی . متن، خواننده، معنا . متن، ساختار و پیکره، جغرافیا . متن، گونه های متن، متن شنیداری . متن، مقام، حال و لحن . متن-خوانش پذیری- چندصدایی .

    آرشیو

    زبان آموری
    عاشورایی
    روش های یاد دهی - یادگیری
    بهاریه
    خواندن
    مولوی جلال فرهنگ
    فرهنگستان
    نام ها و یاد ها
    سپاس نامه
    درودی چو نور دل
    مهارت های نوشتاری

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com