[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پردههاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مىپیچید و چون اندوهگینى مىگریست ، و مىگفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمدهاى ؟ یا شیفتهام شدهاى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتى در آن نیست . زندگانىات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
نوشته شده توسط: ف - اکبری شلدره
این بیت را یک بار بخوانید اما سال ها با فکر آن زندگی و رفتار کنید:
تانبیند کودکی که سیب هست
او پیاز گنده را ندهد ز دست
تا وقتی دیگر............
شنبه 103 اردیبهشت 15
کل: 568414 بازدید
امروز: 121 بازدید
دیروز: 158 بازدید
فهرست
[خـانه]
[ RSS ]
[ Atom ]
[شناسنامه]
[پست الکترونیــک]
[ورود به بخش مدیریت]
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
لوگوی خودم
دسته بندی یادداشتها
آرشیو
اشتراک
طراح قالب