اگر خیال ما قرارباشد در بند چیزی باشد بهتر آن است که خود را به چین و شکن
واقعه ی عقل افکن و خرد آشوب عاشورا در اندازد . بیت های زیر گلچینی از
مقتل میرزا محمود فدایی مازندرانی :
در تشنه لبی اهل حرم و عاشوراییان گوید:
روی چون سیب شد آبی ز تف بی آبی همه آبی زحیات آل پیمبر تشنه
***
دیدم سپیده دم که برآمد ز گوهسار خور با سر برهنه و با چشم اشکبار
لرزان به هر طرف نگران چشم آفتاب چون اشهب رمیده ز میدان کارزار
***
شد چنان از تف دل کام سخنور تشنه که ردیف سخنش آمده یک سر تشنه
خشک گردید هم از دود دل و دیده دوات خامه با سوز رقم کرد به دفتر تشنه
***
فرو افتادن اما م از مر کب را چنین به تصویر می کشد:
آسمانی به زمین خورد و زمینی لرزید شد نگون شاه سواری ز تکاور تشنه
***
تا وقتی دیگر که خواهد آمد و..............