سری به مقتل فدایی مازندرانی می زنیم و
شما را با اربعینیات این مرثیه سرای بزرگ همراه و همنوا می سازیم:
زین غم همی نه دیده ی اهل جهان گریست
یک اربعین به ماتم او آسمان گریست
هر دل که بود از غم اوناله کرد سر
هرکس که بود در همه کون و مکان گریست
پشت کمان ز بار غم او گرفت خم
نوک سنان به سوز دلش بی گمان گریست
تیر ستم نشست چو بر غنچه ی لبش
تنها همین نه غنچه ، گل و گلستان گریست
گردون ز درد آن سر بر نیزه ، برتپید
هامون ز زخم آن تن در خون تپان گریست
از زین فتاد قامت اکبر چو بر زمین
آن لحظه چرخ پیر بر آن نوجوان گریست
( جلد اول مقتل فدایی ص 141)