کودک، هنگام انجام دادن کارها و بازی ها با خود گفت و گو می کند.این گفت وگو تا هفت سالگی به صورت گفتار خودبنیاد و از آن پس به شکل گفتار درونی ،جلوه می کند .زبان در این فرایند از راه نقش تنظیم گر خود ، حل مساله و گره گشایی را آسان می سازد .
آزمایش ها نشان می دهد که کودکان برای رسیدن به هدفی که همراه با حل مساله ای عملی است ،هم زمان از گفتار و عمل وکردار بهر می گیرند، بدان سان که وقتی دست یابی به هدف دشوار می شود و شرایط ، رفتار کودک را پیچیده می کند ، گفتار کودک افزایش می یابد .در پویه های دشوار حل مساله ،نخست گفتار خودبنیاد که هدفش تحلیل و بررسی اکنون است ،فزونی می گیرد ،سپس گفتار ، نقش ساماندهی برای چیره شدن بر وضعیت را به خود می گیرد.
گفتار ، دستکاری موثر پدیده ها را برای کودک آسان می سازد و رفتار خود کودک را نیز به سامان و هماهنگ می کند . درفرایند حل مساله ،وقتی گفتار به کمک عمل می آید، کودک به جای دستکاری مستقیم ،فرایند روانی پیچیده ای را به کار می گیرد . این فرایند پیچیده سبب می شود انگیزش های متوقف شده ی درونی مجال رشد یابند و آشکارشوند. پیوند زبان با فرایندهای ذهنی حل مساله و ادراک ، به اندازه ای است که روان شناسان زبان براین باورند که کارو کردارآگاهانه بدون زبان ممکن نیست .
«ویگوتسکی » می گوید (وزیرنیا،زبان شناخت ،ص 175): کودکان مساله ی عملی را به کمک چشم ها و دست ها به اضافه ی گفتارشان حل می کنند .