ای دل
ای دل ،بنال بر دل نالان فاطمه افغان نما ، ز حسرت افغان فاطمه
برباد رفت ،غنچه ی گلزار مصطفی برخاک خفت ،لاله ی بستان فاطمه
ابری به نوبهار ،نباریده در چمن چون بارش دو دیده ی گریان فاطمه
خورشید را به آتش محنت، فرو نشاند آهی که خاست از دل سوزان فاطمه
آگه بود ز درد غریبان ، دل غریب
واحسرتا ، ز درد غریبان فاطمه
مقتل منظوم فدایی مازندرانی، ص 307،چاپ انتشارات فرتاب ،تهران ،1389