عاشقا ، خیز کآمد بهاران
چند بیت از غزلکی که سال ها پیش ، ازدلم جوشید و از آن پس پیوسته بر زبانم جاری است:
هرگز نیامدی که ببینم وفای تو
یا بشنوم ز چشم تو آن قصّه های تو
ای شاهدی که پر شده این چاهسار گوش
از نغمه و طنین نوا های نای تو
فردای وعده های تو را من ندیده ام
یا خود نیامده است مرا روزهای تو...
در برگ ریز عاطفه ،شاعر نبوده ام
گفتم غزل زسوز دل اندر هوای تو