پس، نخســتین آموزشگاه و پرورشــگاه ذهن و زبان کودک، دامــان مادر و حــس و حالها و کرد و کارهای اوســت. امّا با گذشت ایّام، اندک اندک، کودک رشد میکند و دامن مادر، جای خود را به محیط بزرگتر »خانواده« و سپس اجتماع میسپارد.
فضای خانه و همدمی با اعضای خانواده، دومین تجربه ی زیستی و زبانی کودک اســت. در این زیســتگاه، کودک با تعداد افراد بیشتری رویارو میشود و نوع نگاهها و آواهای زبانی و نشانگانِ حسّی ـ عاطفی و تنوع رفتاری، گستره ی فراختری به خود میگیرد.
نگاهها، احساسات، رفتارها و رنگها و آهنگهای تازهای در کنار آن کنشها و آواهای دل انگیز مادر مینشینند؛ بدین ســان تجربههای رفتاری، حسّی، عاطفی و زبانی جدیدی برای کودک در همزیستی با پدر و خواهر و برادر و دیگر بستگان و نزدیکان (دایی، عمو، خاله، عمه و ...)رخ میدهد.
با گسترشِ زیستجهان کودک، گســتره ی ذهن و زبان او نیز بازتر و شکوفاتر میشــود و همزمان که چهرههای جدیدی را به این گستره میافزاید، ســامانه ی زبانی او هم با صداها، واژگان و تلفّظهای تازهای آشــنا میشود. چشمان که دو رودِ درونریز هســتند؛
ســیماهای جدیدی را به انباره ی دیــداری میبرند و گوشها هم که دو رودِ درونریز دیگر هستند؛ تلفظها و کلمهها و آواهــای زبانی و دیگر نمادهای شــنیداری را در انباره ی ذهن، ذخیره میکنند.
حسّهای دیگر (بویایی، چشایی، بساوایی)هم بــه همینگونه، بر دامنة تجربهها و یافتههای خود میافزایند و سامانه ی ذهن و زبان کودک را مایهور و غنی میسازند.کودک، پس از آنکه روزگاری با مادر زیست و زمانی را با اهل خانه و خانواده سپری کرد،
آهسته آهسته، به سراغ همبازیها و همسالان خود میرود. در این فضای ارتباطی جدید، با دنیایی رنگارنگ رو به رو میشود؛ با کنشها و حس و حالهای جدیدی آشــنا میشود و کلمات تازهای میشــنود و تجربههای نوی را میاندوزد. .
بدینســان، میبینیم که کــودک از همان لحظه ی نخســت شکلگیری هسته ی وجودی اش، در معرض اکتساب و یادگیری قرار میگیرد و همه ی این مرحلههای زیســتی و دورههای سنّی، هــر کدام در جایگاه خود، تجربههــای یادگیری و فرصتهای فربهسازی ذهن و زبان به شمار میآیند
|