هر پدیدهای معمولاً، چند و چون، کرانه و سامان، پیدا و نهان، قلمرو و دامان، اندازه و میزان و گستره و کنارهای دارد که به آن، جغرافیا میگویند.
متن هم از هرگونه که باشد، همین ویژگیها و سامانهها را دارد. در یک نگاهِ فراخ دامن و گسترده، متن دو چهره دارد: ساختار، محتوا یا صورت و معنا.
خواست ما از «جغرافیای متن»، سیما یا ساختار متن است. این سیما و ساخت میتواند برونی یا دیداری باشد و یا نمودی درونی و ذهنی داشته باشد.
برای نمونه، صدایی که میشنویم، در سامانهی ذهن ما زیر و بم، ریخت، اندازه، پستی و بلندی و طنین دارد. کتابی که پیش رو داریم، هر برگش نظم و سامانی را نشان میدهد.
واژهها، عبارتها، جملهها، نشانههای نگارشی و بندهای یک نوشته، شهروندانِ جغرافیای متن هستند. (ر.ک: « هم آوایی با جهان متن، ص 42)