جغرافیای متن
هر پدیده ای معمولاً، چند و چون، کرانه و سامان، پیدا و نهان، قلمرو و دامان، اندازه و میزان و گستره و کنارهای دارد که به آن، جغرافیا میگویند.
متن هم از هر گونه که باشد، همین ویژگیها و سامانهها را دارد. در یک نگاه فراخ دامن و گسترده، متن دو چهره دارد: ساختار و محتوا یا صورت و معنا.
خواست ما از «جغرافیای متن»، سیما یا ساختار متن است. این سیما و ساخت میتواند برونی یا دیداری باشد و یا نمودی درونی و ذهنی داشته باشد.
برای نمونه، صدایی که میشنویم، در سامانهی ذهن ما زیر و بم، ریخت، اندازه، پستی و بلندی و طنین دارد. کتابی که پیش رو داریم، هر برگش نظم و سامانی را نشان میدهد.
واژهها، عبارتها، جملهها، نشانههای نگارشی و بندهای یک نوشته، شهروندانِ جغرافیای متن هستند.
هر یک از این باشندگان و ساکنانِ سرزمینِ متن، رنگ و بو و نام و نشانی دارند که بدان شناخته میشوند و به پاره ای از جغرافیای متن، پیوند میخورند...
( ر.ک: هم آوایی با جهان متن، 1399، نشر تیرگان، تهران)