بر پایهی یافتههای تجربی و مطالعات زبانپژوهان، میان آنچه کودکان میشنوند و آنچه بر زبان میآورند، تفاوتهایی وجود دارد.
روان شناسان زبان «جین برکو» و «راجر براون» در سال 1960 برای نخستین بار، با پدیده ای در ارتباط با شیوهی گفتار، هنگام گفت و گوی یک کودک و یک بزرگسال، رو به رو شدند و آن را بدین گونه، ثبت کردند:
«یکی از ما با کودکی صحبت کردیم که ماهی پلاستیکی خِپِل خود را «fis» تلفّظ میکرد.
در تقلید از تلفّظ کودک، شخص آزمایشگر هم گفت: این «fis» مال توست؟
کودک در پاسخ گفت: نه!، «fis» من.
این کار چند بار تکرار شد و کودک همچنان به رد کردن شیوهی تقلید بزرگسال از تلفّظ خود ادامه داد.
تا این که نهایتاً آزمایشگر گفت: اون «fish» مال توست؟
کودک پاسخ داد: بله «fis» من». (کریستال، 1393، ص 131)
این جریان اثرگذار را از آن به بعد، «پدیدهی فیس» مینامند. گزارشهایی از این گونه، نشان میدهند که کودکان در بارهی شناخت واجها و صداهای زبان بزرگسالان بسیار بیشتر از آنچه بر زبان میآورند، آگاهی دارند؛ امّا چون هنوز اندامهای گفتاری آنان با شیوهی بیان واجها و هجاها و نظام آوایی زبان، خو نگرفتهاند، در بیان کلمات و شیوهی تلفّظ آن، نارساییهایی به گوش میآید. بنابراین، ما بزرگسالان در هم سخنی با خُردسالان، باید همان تلفّظ هنجار و معیار واژگان را بر زبان بیاوریم و از ادای تلفّظ آنان بپرهیزیم.