زبان عاطفی و زبان ارجاعی
زبان عاطفه، زبان دل و چند لایه است و معنی در آن چونان ماهی، لغزان و از دست گریزان؛ امّا زبان علم، روشن و بی پیرایه است و معنی در آن، پیدا و نمایان.
استاد شفیعی کدکنی می نویسد:
گزارههایی از نوع «مثلّث سه ضلع دارد»، دارای صدق و کذب است؛ زیرا بازگشتش به عالم حسّ و تجربه است؛ تمام کسانی که معنی «مثلث» و «سه» و «ضلع» و «دارد» را میدانند، وقتی به آن گزاره رو به رو میشوند، ذهنشان به یک امرِ واحد «ارجاع» میدهد. ولی گزارهی «چه صبح باشکوهی است»، به حالات گوینده و شنونده وابسته است و به تعداد گویندگان و شنوندگان، میزان عکس العمل مخاطب در مورد آن میتواند متفاوت و متعدد باشد. ما «مثلث» را به زبان ارجاعی (referential) میتوانیم توضیح بدهیم؛ ولی در مورد «شکوه» هرگز نمیتوانیم به زبان ارجاعی سخن بگوییم. مثلث یک کلمهی ملموس و تجربی و علمی است؛ ولی شکوه و امثال آن، کلمهی عاطفی (emotive) است و هر کس از ظنّ خود یار آن میشود... معنی در گزارهی «مثلّث سه ضلع دارد»، امری است ثابت ولی در «چه صبح باشکوهی است»، امری است نسبی و وابسته به حالات گوینده و حالات درونی ...
«عطار» در «الاهی نامه»(الاهی نامه)، ظاهراً به همین حقیقت، دست یافته بود:
زبان علم میجوشد چو خورشید زبان معرفت گنگ است جاوید
در شعر و در هنرها و در قلمرو تجربهی دینی و تجربهی عرفانی ما با ساحت عاطفی زبان سروکار داریم... زبان معرفت را که زبان عاطفی است، عطار زبانی گنگ میخواند؛ ... و زبان علم را به مانند خورشید تابنده و همیشه روشن میبیند.
در یک گزارهی دینی و عرفانی و یا در یک بیت شعر به تعداد شنوندگان و حالات ایشان ما «معانی» مختلف خواهیم داشت؛... زبان عاطفی که همان زبان معرفت است؛ در حالات مختلف انسان، معانی بیشمار دارد. به همین دلیل «علم» کهنه میشود و «هنر» همیشه نو است. (شفیعی کدکنی، 1392، زبان شعر در نثر صوفیه...)