بهای هر نَفَس
این روزها همه ی رسانه ها و گمانه ها از چند و چون و بالا و پایین رفتنِ بهای ارز، می گویند و می نویسند و عمر عزیز را بر سرِ هیچ می بازند و در هوای ناپاک و سیاست زده، نفس می کشند و روز و شب را شماره می کنند!
امّا راست آن است که گویی هنوز همچنان سخن سعدی شیرازی را باید به زر نوشت و بازخواند که:
" منّت خدای را، عزَّ و جَلَّ، که طاعتش موجب قربت و به شکر اندرش، مزید نعمت؛ هر نفسی که فرو می رود، مُمِدّ حیات است و چون بر می آید، مُفرّحِ ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت، موجود است و به هر نعمتی، شکری واجب...".
در این روزگار غریب، کسی هست که رفت و برگشت های دَم و بازدم هایش را شماره کند و بهای این نعمت الهی را که ما به رایگان، آن را درمی بازیم، بداند و آن را پای آدم نمایان نریزد!
ما إنسان ها معمولاً گستاخ و ناسپاس هستیم.
خدای مهربان، نعمت های فزون از شمار، به ما بخشیده است؛ آنگاه آن ها قدر می دانیم که دیگر فرصت ها از کف رفته است. مثلاً بهای هر نفسمان را زمانی می فهمیم که در بخش مراقبت ویژه ی تنفّسی " آر سی یو" و در زیر دستگاه تنفّس مصنوعی قرار گرفته باشیم.
راستی، داشت یادم می رفت، امروز بهای هر نفس، در آشفته بازارِ انسانیتِ کشور ما چند است؟