«هایدگر» در آثار سالهای پایانی خویش، زبان را « خانهی هستی»(house of being ) و صدای هستی میداند و بر این باور است که برای شنیدن ندای هستی و درک معنای وجود، به ندای زبان باید گوش فرا داد.
هایدگر میگوید: «زبان، خانهی هستی است و صدای هستی از طریق زبان شنیده میشود».
بر بنیانِ همین تفکّر، هایدگر، لهجه و گویش و زبانهای محلّی را هم سرچشمهی معنا و روح اسرارآمیز زبان ملّی میداند. وی در گفت و گوی خود با یک ژاپنی« زبان، خانهی وجود»(هایدگر، 1392، ...) میگوید:
«بیشتر مردم، گمان میکنند، زبان محلّی(Dialekt) صورتی کژ و ناساز از زبان مردم درس خوانده و زبان کتابت است؛ امّا حقیقت امر، خلاف این است. زبان محلّی، سرچشمهی پوشیده در اسرار هر زبان کاملی است؛ از این سرچشمه به سوی ما روان میشود، همهی آنچه روح زبان در خود نهان دارد. بنابراین، لهجهی رایج در سرزمینی، سرمایهی هنگفتی است، ... به ویژه این که مردم به لهجهی خود نه فقط سخن میگویند، بلکه فکر میکنند و عمل میکنند».