سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان آموزی

برترین دانش لا اله إلاّ اللّه است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

دریچه های برای درک معجزه ی آفرینش
جمعه 93 اسفند 8  8:36 عصر

دریچه های دانایی

هلن کلر، نابینایی که ما را به بهره‌گیری از قابلیت‌های مقدّس وجودمان برای درک بهتر معجزه‌ی آفرینش، دعوت می کند و می گوید:

« از چشم‌هایتان، به گونه‌ای بهره بگیرید که گویی فردا دچار نابینایی خواهیدشد. همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمه‌های پرشور طبیعت را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهیدشد. هر چیزی را که می‌خواهید لمس‌کنید،‌ طوری باشد که گویی فردا حس لامسه‌‌ی خود را از دست خواهید داد. عطر گل‌ها را بو کنید و مزه‌ی غذاها را با هر لقمه بچشید،‌ چنان که گویی فردا هرگز نمی‌توانید بو کنید یا چیزی را بچشید.

 از هر حس، بیشترین استفاده را ببرید. عظمت و شکوه در تمامی جنبه‌های زیبایی که جهان به شما نشان می‌دهد از طریق ابزار ارتباطی متعدد‌ی است که طبیعت فراهم می‌کند. اما در میان تمامی حواس، مطمئنم که حس بینایی باید لذت‌بخش‌ترین حس باشد.

  تنها یک ناشنوا، قدر شنیدن را می‌داند و یک نابینا موهبت‌های متعددی را که در بینایی نهفته است، ‌درک می‌کند. به‌ویژه، این یافته‌ها برای کسانی به‌کار می‌رود که در بزرگسالی بینایی و شنوایی خود را از دست داده‌اند. امّا کسانی که هرگز از کاهش بینایی یا ناشنوایی رنج نبرده‌اند به‌ندرت از این قابلیت‌های مقدّس، کامل‌ترین بهره را می‌برند. چشم‌ها و گوش‌های آن‌ها، همه ی چیزهای دیدنی و شنیدنی را بدون تمرکز و توجّه حس می‌کنند، بی‌آن‌که قدردان آنها باشند و این، همان داستان قدیمی است که قدردان چیزی که داریم نیستیم تا زمانی که آن را از دست بدهیم و از سلامتی‌مان آگاه نیستیم تا وقتی که بیمار شویم.

 من که قدرت بینایی ندارم چیزهای زیادی پیدا می‌کنم که صرفاً از طریق لمس کردن، توجّهم را جلب می‌کنند. لطافت برگ را حس می‌کنم. عاشقانه دست‌هایم را بر روی پوست صاف یا پوسته ی زبر و درهم ‌و برهم درخت می‌کشم. در بهار شاخه‌های درختان را که با امیدواری در جست وجوی جوانه هستند، لمس می‌کنم؛ این یعنی اوّلین نشانه‌ی بیدار شدن طبیعت بعد از خواب زمستانی‌اش. من از شکل مخملی گل و کشف پیچ و خم‌های فوق‌العاده‌ی آن، احساس شادی می‌کنم و چیزی از معجزه‌ی طبیعت برایم آشکار می‌شود. گاهی اوقات دستم را به‌آرامی روی درخت کوچکی قرار می‌دهم و جنب‌وجوش شاد یک پرنده را که در حال آواز خواندن است، حس می‌کنم. وقتی آب‌های خنک جوی، به‌سرعت از بین انگشتانم می‌گذرد، لذّت می‌برم. برای من فرش پرپشت و سرسبز برگ‌های سوزنی درخت کاج یا چمن‌های اسفنجی، خوشایندتر از گران‌ترین فرش ایرانی است. برای من گذر فصل‌ها،‌ و حرکتی که با نوک انگشتانم احساس می‌کنم، نمایش مهیّج و پایان‌ناپذیری است.

 گاهی قلبم با شوق، فریاد می‌زند و می‌خواهد تمام چیزها را ببیند. اکنون که من فقط از طریق لمس کردن می‌توانم به چنین لذّتی برسم، ‌مطمئناً اگر توانایی دیدن داشتم، این لذّت، بسی بیشتر بود.

 ظاهراً کسانی که چشم دارند، کم می‌بینند. بسیار مایه‌ی تأسف است که در جهان روشنایی، نعمت بینایی به‌جای آن که وسیله‌ای برای بالا بردن سطح معرفت و کمال در زندگی باشد، تنها برای راحتی در انجام کارها  استفاده می‌شود.

 اگر من می‌توانستم، درسی اجباری با نام «چگونه از بینایی‌تان استفاده کنید»، ایجاد می‌کردم تا استاد با تلاش فراوان، قابلیت‌های نفهته‌ی شاگردانش را بیدار کند و نشان دهد چطور با دیدن واقعی چیزهایی که بی‌توجّه از کنارشان می‌گذرند، می‌توانند شادی و شناخت را به زندگی‌شان بیفزایند.

 هنرمندان به من می‌گویند؛« برای درک درست و عمیق هنر، شخص باید چشم‌ها را تربیت کند».

 انسان باید یاد بگیرد از طریق تجربه، ویژگی‌های خط، ترکیب، شکل و رنگ پدیده ها را ارزیابی کند. اگر قدرت بینایی داشتم با اشتیاق، این بررسی جذّاب را شروع می‌کردم. به هر حال به من گفتند؛ برای شمایی که چشمی برای دیدن ندارید،‌ دنیای هنر، کشف نشده و مانند شب تاریک است.

شمایی که چشم دارید هر چیزی را که بخواهید، می‌توانید ببینید. صبح به سپیده‌دم سلام خواهم کرد و برای کشف لذت‌های تازه بی‌قرارم، زیرا مطمئنم برای کسانی که چشم‌هایی برای دیدن دارند، سپیده‌دم هر روز باید به طور دائم مکاشفه‌ی زیبایی‌ها باشد. با سپیده‌دم بر می‌خیزم و معجزه‌ِ‌ی هیجان‌انگیز تبدیل شدن شب به روز را می‌بینم. با احترام، به منظره‌ِ‌ی باشکوهی می‌نگرم که خورشید در آن، زمین خواب‌آلود را بیدار می‌کند.

 از خود می‌پرسم، چند نفر از شما زمانی که یک نمایش، یک فیلم یا هر منظره‌ِ تماشایی را می‌بینید، خدا را برای معجزه‌ی بینایی شُکر می‌کنید، این معجزه شما را قادر می‌سازد از رنگ‌های زیبا و حرکت‌ها لذّت ببرید.

قلب و ذهنم پر از تصاویر افراد و اشیاست. چشمانم چیزهای بی‌اهمّیت را نادیده نمی‌گیرد. تلاش می‌کنم همه چیز را لمس‌کنم. برای دیدنی‌های ناراحت کننده، چشم‌هایم را نمی‌بندم، چون آنها نیز بخشی از زندگی هستند. بستن چشم به روی آنها، بستن قلب و ذهن است.

با این تصوّر که اگر قدرت بینایی، فقط برای سه روز به من داده شود، دوست دارم چه چیزهایی را ببینم،‌ شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم.

در حالی که من در ذهنم تجسّم می‌کنم، تو هم فکر کن و ذهنت را متمرکز کن که اگر فقط سه روز برای دیدن، فرصت داشته باشی، چطور از بینایی‌ات استفاده خواهی کرد؟ »

 شاید این نوشته‌‌ی کوتاه، شما را وادارد که برنامه‌ای برای بهره‌گیری از توانایی‌های شگرف خود، سامان دهید.

 

 درفشرده ای از کتاب: سه روز برای دیدن، هلن کلر، ترجمه ی مرضیه خوبان فرد، البته با تغییر و پیرایش

 



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کودک و زبان مادری- 12
    کودک و زبان مادری -11
    کودک و زبان مادری-10
    کودک و زبان مادری-9
    کودک و زبان مادری-8
    کودک و زبان مادری-7
    کودک و زبان مادری-6
    کودک و زبان مادری - 5
    کودک و زبان مادری - 4
    کودک و زبان مادری-3
    کودک و زبان مادری-2
    کودک و زبان مادری -1
    زبان، شاهراه رسیدن به جهان نور و روشنایی و علم
    کالبد شکافی رمان «ملت عشق»
    نمایی از درون
    [همه عناوین(252)][عناوین آرشیوشده]

    یکشنبه 103 آذر 4

    کل:   591407   بازدید

    امروز:   282   بازدید

    دیروز:   35   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    وبلاگ ادبی [265]
    سایت های ادبی [273]
    گروه ادبیات فارسی [693]
    [آرشیو(3)]

    آشنایی با من

    زبان آموزی

    لوگوی خودم

    زبان آموزی

    دسته بندی یادداشتها

    مقتل[2] . مقتل ، فدایی مازندرانی ، ادب عاشورایی . مقتل فدایی مازندرانی . مقتل فدایی مازندرانی ، نوحه ها . نشان اضافه، همزه، خط فارسی . نگرش شبکه ای ، فارسی ششم، رویکردخاص،رویکردعام، برنامه ی درسی ملی . نوروز . واژه های مصوّب . واژه، گزینش، بافت سخن، کاربست . کُنش خواندن، دریافت، فرایندهای مغزی . کودک، زبان، حس ها، واژه ها . کودک، زبان، خانو.اده، محیط، . کودک، زبان، سواد دیداری، انباره ی بصری، یادگیری. . کودک، یادگیری، زبان، حس ها، دریچه های دروندادی. . کودکف زبان آموزی، حافظه ی شنیداری، ایرج میرزا . آبشخور . آداب نوشتن ، هنجارهای درست نویسی . آموزش ، فراشناخت ، هداف ، مراحل . آهنگ، لحن، عاطفه و فضای حسّی متن، ادبیات، علوم و فنون . آوردگاه، علوم، فنون، ادبیات، فارسی، دهم . انشا ،توسعه ی تفکر و پرورش توانایی . ایران . ایستگاه سوم - علوم - فنون . تربیت . تصویرگری، صندوقی، کتاب درسی . جشن . جنیدی . حافظ . حس ها، ادراک، آگاهی. . حس ها، رودهای درون ریز، ذهن و یادگیری . خودارزیابی، پاسخ، علوم و فنون، ادبی، پایه ی دهم، کتاب درسی. . دگردیسی،فرارفتن،خاک شدن ،شکفتن،تیمار نفس سرگش . زبان . زبان آموزی،درهای علوم،حواس برونی . زبان فارسی، نشانه ها، نام گذاری و... . زبان، بافت ها و باروها، زمان.دگردیسی. . زبان، تلفّظ، کودکان، . زبان، زایش و فرسایش . زبان، گفتار، نوشتار، واژ، هم آیند و پس آیند. . زبان، کودک، مادرآوَرد بودن. . شعر فاطمی . صلاحی . صور خیال . طنز . علوم ، فنون، ادبیات، کارگاه، کالبدشکافی، فصل، پایه ی دهم . علوم و فنون، ادبی، خودارزیابی، تاریخ ادبیات . علوم، فنون، ادبی، خودارزیابی، دهم، قلمرو ها . علوم، فنون، ادبیات، کالبدشکافی، قلمرو ها، کتاب درسی . علوم، فنون، دهم، خوانش و نگارش . غزلیات شمس ، مولانا جلال الدین . فارس، آباده، سفرنگاشت . فارسی دهم، کالبد شکافی، قلمرو ها . فدایی ، اربعین . فدایی مازندرانی . فدایی مازندرانی ، صور خیال ، شعر عاشورایی . فدایی مازندرانی، مرثیه، هلال غم، محرم . فرهنگ، معلم، گوهر، هنر، پیکره و قلب . فرهنگستان . قرآن . کارگاه، تحلیل، علوم ،فنون، ادبیات، بازآموزی، یادیاری . کلیات، سوگ نامه، عاشورایی ، فدایی، مقتل منظوم . کودک . متن، جهان متن، رابطه، خوانش، چندآوایی . متن، خواننده، معنا . متن، ساختار و پیکره، جغرافیا . متن، گونه های متن، متن شنیداری . متن، مقام، حال و لحن . متن-خوانش پذیری- چندصدایی .

    آرشیو

    زبان آموری
    عاشورایی
    روش های یاد دهی - یادگیری
    بهاریه
    خواندن
    مولوی جلال فرهنگ
    فرهنگستان
    نام ها و یاد ها
    سپاس نامه
    درودی چو نور دل
    مهارت های نوشتاری

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com