چهلواره ی عاشورایی
در سروده ی اربعینی زیر، فدایی مازندرانی ،مرثیه پرداز روزگار قاجار به روایت امام جعفر صادق (ع)اشاره دارد که فرموده است : " السّماء بَکت عَلَی الحسین اربعین صباحا " .
زین غم ، همی نه دیده ی اهل جهان گریست/ یک اربعین به ماتم او آسمان گریست
هر دل که بود از غم او ناله کرد سر / هر کس که بود در همه کون و مکان گریست
پشت کمان ز بار غم او گرفت ،خم / نوک سنان به سوز دلش بی گمان گریست
هر نوک نیزه ای که بر او خورد، ناله کرد / هر تیر کینه ای که گذشت از کمان گریست
تیر ستم نشست چو بر غنچه ی لبش/ تنها همین نه غنچه ، گل و گلستان گریست
سوز دلش به زخم سرش شعله ور بسوخت / زخم سرش به سوز دلش، خون فشان گریست
گردون ز درد ِ آن سر ِ بر نیزه، بر تپید/ هامون ز زخم آن تن در خون تپان گریست
جانِ جهان چو رفت به تن ، زین جهان برون/ تنها نه جنّ و انس ، تمام جهان گریست
چون شد گذارِ قافله ی غم به قتلگاه / جمّازه از نظاره ی آن کشتگان گریست
طاسِ فلک ز بانگ درا از نوا فتاد/ چشم مَلَک به ناله بر آن کاروان گریست
می کرد تا سکینه ز بهرِ پدر، سراغ / در صحن باغ ، فاخته کوکو زنان گریست
از آبِ دیده خاکِ زمین را نمود، گِل/ بی دل ، به برکشید تنش را به سانِ دل
( مقتل فدایی، 1388، ص 141و142)