به نام پروردگار
در این نوشته ، پس از پیوند میان محرم و «نظریه ی آشوب» ، با نگاهی تازه به واکاوی فراواقعه ی عاشورا پرداخته ایم . به گمانم این نخستین نوشته از این دیدگاه است .آن چه نوشته ایم ؛ خوانش و دریافت ماست که از باهم آیی نظریه ی آشوب با فراپدیده ی محرم به ذهن نشسته است. پس بخوانش تا خوانده شویم :
روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری در تاریخ بشر ،نامی خاص شد و امروزه « عاشورا » نماد و نمودی از آن روز و پیامدهای هزاره ی آن است .
« نظریهی آشوب » اما ، نظریه ای نوپدید است که تقریبا از نیمه ی قرن نوزدهم میلادی در علم ریاضی ، هواشناسی ، فیزیک ، جامعه شناسی و ... از آن سخن گفته اند .
محرم ،ماه پیدایی بی رنگی از دل هزار رنگ است .هر رنگ و آهنگی در این ماه با رنگ محرم و با آهنگ نینوا همنوا می شود . از این دید می توان گفت :محرم نمودی از وحدت درکثرت است. این وحدتی که خلق جهان را گرفتار و سودایی خویش ساخت ؛ به ظاهر یک رویداد تاریخی کوچک است که وقوع آن در یک روز بوده است.از دید گزارشگران تاریخی شاید رخداد ساده ای باشد ؛
ولی راست آن است که پیچیدگی خردآشوبی در آن است که با هیچ عقل علمی و ریاضی وار گشوده نمی شود. موجی که از سال 61 هجری قمری در اقیانوس روان انسان های آزادی خواه و رهایی جو و خداخو پدیدارگشت ؛ خیزابه های آن هر سال بلندتر و زمینکنتر و شگفت آور گردید و اینک این چنین دراز آهنگ و آشوبناک و خردبرانداز و دلگداز به ما رسیده است؛. نه این که چیزی از آن تب ناکی و تپندگی سهم انگیز موج های مردانگیز آن کاسته نشد بلکه ققنوس وار زایشی نو و پدیداری شگفت تر دارد .
برپایه ی آن چه نوشته آمد ؛ محرم را باید فراواقعه ای بدانیم با ویژگی های زیر :
- پیچیدگی ،یعنی درک آن ساده نیست . هزارتوی ساده نماست ؛ پیچش هایی دارد که عقول عقلا را به دریافت آن راهی نیست.
- بصیرت افزا ، یعنی بازخوانی و تکرار این فراپدیده ، زنگار عادت و غبار تاریخی را از برابر چشمان ، کنار می زند و همچون یک عامل فیزیکی ، توان افزایی و نیروزایی دارد .
- وحدت در کثرت ، یعنی فراواقعه ای است که نمود جهانی دارد .گویی تاریخ بشر در سرزمین کربلا متوقف شده است . خونی که در صحرای طف ، بر زمین ریخته شد ، خون سیاووشانی است که امروزه در رگ های و رگه های آزادیخواهان در خروش است.
- زایندگی و ققنوس وارگی ، یعنی نه تنها گذر زمان ، نتوانسته از فروغ آن بکاهد بلکه هرسال بر فرّ و شکوه آن در درازنای تاریخ افزوده شده است و هر بار زایشی نو داشته است . «إنّ لِقَتلِ الحسین ،حَرارة فی قُلوبِ المومنین ، لاتَبرَد أبَدآ » .
- بی نظمی به سامان ، یعنی در ایام محرم ، جوامع بشری در سراسر عالم دستخوش تب ناکی و هیجان و تلاطم می شوند . به بیان دیگر ،اقیانوس آرام انسانی در محرم ،دچار خیزابه ها و خروش از درون می شود .این پریشانی و بی سامانی آشوبناک خود سرمشق همه ی نظام هاست ؛ این جاست که کثرت در وحدت آشکار می شود.
« باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب که آشوب در تمامی ذرات عالم است ».(محتشم کاشانی)
نظریه ی آشوب ( chaos theory )
این نظریه ی که بنیاد نگرش خطی و یک سویه ی نیوتنی را دچار تکانه و تب لزره ساخته است ؛ بر این باور است که عالم بر سامانی پیچیده و آشوبناک (chaotic ) استوار است و در این فضای پرتلاطم جهان که هیچ برگی بی فرمان حق فرونمی ریزد ؛ هر رخدادی دامنه ی تاثیر و طول موج نابسته و فراخ دامنی دارد . در این گستره ی فراخ و به ظاهر پاشان و پریشان ، همه چیز با هم در پیوسته اند و این بی نظمی برون ، بیانگر نظم درونی و حکمت و تدبیر آفریدگار است ؛ بدان سان که اگر پروانه ای در این سوی عالم پری بگشاید ، در سوی دیگر شاید تکانه ای پدیدار گردد !
ادوارد لورنز، دانشمند هواشناسی، سالها پیش جمله ی مشهور خود را که بعدها به " اثر پروانه" (Butterfly Effect ) مشهور شد، چنین عنوان کرده است: در یک سیستم دینامیکی مانند اتمسفر زمین، آشفتگی بسیار کوچک ناشی از به هم خوردن بالهای یک پروانه، می تواند منجر به توفانهایی در مقیاس یک قاره بشود".
در بسیاری از وقایع جامعه شناختی و سیاسی نیز می توان به جای پیجویی عوامل بسیار پیچیده و نادیده گرفتن عوامل به ظاهر ساده، با جدی گرفتن عوامل به ظاهر بی ارزش به تحلیل صحیحی نسبت به آن واقعه رسید.
اثر پروانه ای نام پدیده ای است که به دلیل حساسیت نظام ( سیستم ) های آشوب ناک به شرایط اولیه ایجاد می شود. این پدیده به این اشاره می کند که تغییری کوچک در یک مجموعه ی آشوبناک چونجوسیاره ی زمین (مثلاً بال زدن پروانه) میتواند باعث تغییراتشدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود.
اندیشه ی این که پروانه ای میتواند باعث تغییری و آشوبی شود؛ نخستین بار در 1952 در داستان کوتاهی به نام«آوای تندر»اثرری بردبری،مطرح شد. عبارت«اثر پروانه ای»همدر 1961 در پی مقاله ای از ادوارد لورنسبه وجود آمد. وی در مقاله ای با این عنوان کرد که« آیا بال زدن پروانه ای در برزیل می تواند باعث ایجاد تندباد در تکزاس شود؟»
انگاره ی اصلی و کلیدی نظریه ی آشوب این است که در هر بی نظمی ، نظمی نهفته است. به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد؛ پدیده ای که در مقیاس محلی، کاملا تصادفی و غیرقابل پیش بینی به نظر می رسد؛ چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملا پایدار و قابل پیش بینی باشد.
در حقیقت، نظریه ی آشوب ، سلطه ی رویکرد نیوتنی را که بیش از سه قرن بر ساختار معرفت شناختی دانش ، سایه افکنده بود ؛ شکست. این نظریه به جای اینکه تحلیل سیستم ها را به ماشین وارگی تقلیل دهد ؛ آنها را به مثابه موجوداتی زنده ، پویا و فعال تحلیل می کند و شرایط و الزامات زنده بودن را در روابط میان عناصر و اعضای مجموعه های مختلف در نظر می گیرد. بنابراین، بر طبق اصول نظریه ی آشوب ، جهان از مجموعه ای از عناصر و اجزا تشکیل شده است که قواعد بی نظمی بر آن حاکم است و این عناصر به طور خلاقانهای ظرفیت و قدرت « خودراهبری»و « خود مانایی» دارند. در چنین شرایطی ، روابط و مناسبات میان متغیرهای موجود، غیر قابل پیش بینی و کنترل اند. این نظریه ، نافی قوانین و قواعد جبری و طبیعی حاکم برطبیعت نیست ، بلکه در صدد تبیین این نکته است که در سیستم های طبیعی و اجتماعی «بی نظمی، منجر به نظم» و « نظم ،منجر به بی نظمی» می شود ..( خورسندی طاسکوه، 1387).
بر پایهی این نظریه ، واقعهی محرم سال شصت و یک که در مقیاسی خُرد ، در یک نقطهی زمین و زمان خاصی روی داده ، جوهره ی پدیده ی است که دامنه ی نیروزا و عقل افکن آن امروزه ، عالمگیر شده است. یعنی آن موجی که در آن نقطه ی تاریخی و مکانی در اقیانوس ذهن و روان انسانیت افکنده شده است ، امتداد طول موج آن، امواج و توفان هایی سهمگین برانگیخته که پس از هزاره ای ، عالم را فراگرفته است ( کلّ یومِ عاشورا ،کلّ ارضِ کربلا ). واقعهی کربلا ، هنجارهای عقلی و نظام های علمی و نگرش ریاضی گونه را پسِ پشت نهاده است؛ و شگفت هم همین است که این همه غوغا و توفان های محرمی ، خود نمونهای روشن از نظم و همدلی و یکپارچگی است و پهنهی بی رنگی هاست . آشوبی در ذرات عالم است که خبر از درد مشترک دارد . « دوست دارد یار ، این آشفتگی » .
ای سینه ی سپهر ، ز تیر غم تو چاک وی مهر زردچهر ،ز سوز تو سوزناک
دل پیش توست،جان شده صرف هوای تو ای قَلبُنا لَدَیک و ای روحُنا فِداک ( فدایی مازندرانی ،1388)