برای شناخت دقیق تر دیدگاههای دانشمندان مسلمان دربارهی زبان و گفتار و مهارت های زبانی ،آراء متفکران جهان اسلام را فراپیش می نهیم تا از این طریق، دانسته شود که پیش از به وجود آمدن علم زبانشناسی و رشتههای مربوط به آن ، اندیشمندان ما پیش تر از غربیان به این علم ،پرداخته بودند .
نخست، افضل الدین کاشانی معروف به "باباافضل " است وی شاعرپارسیگوی و شیعی مذهب و فیلسوف است .
بابا افضل کاشانی
وی از حکیمان بزرگ ایران است که در قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری می زیسته و افزون بر تألیفات عربی، رسائل فارسی در حکمت و فلسفه از خود بهیادگار گذاشته است. بابا افضل،انسان را عضوی از پیکرهی جامعه و نیازمند به همکاری و مشارکت می داند و می گوید :
«اشخاص نوع مردم به قیاس با اشخاص انواع دیگر ، بهیکدیگر نیازمندتر باشند ، و مشارکت و معاونت ایشان در ترتیب اسباب معاش و معاد یکدیگر سودمندتر از مشارکت دیگران ، و هر یک را از دیگری یاوری بود در کارهای ارادی ، و از هنر یکدیگر برخورداری یابند ، از بعضی هنرها که خاصه ،نوع مردم را بود، نه از هر هنری که در آن با انواع دیگر انباز باشند».(کاشانی، 1337، مصنفات) .
به عقیدهی باباافضل، افراد جامعه به سبب داشتن روحیهی معاونت و حس مشارکت پذیری از هنرهای یکدیگر برخوردار می شوند و این امر به صورت زیر تحقق مییابد:«آموزانیدن و آموختن را دو طریق نهادهاند:
یکی گفتن و دیگری کردن...و اما گفتن را خاصیت آن است که آسانتر و زودتر به وجودآید از آن که مایهی آواز و حروف به آسانی صورت بندد و آن هواست که به قوّت آواز دهنده بجنبد به حسب ارادت جنباننده ، بر شکلی خاص و به آلت شنوایی شنونده افتد ، و نفس شنونده از رسیدن آن جنبش هوا بر آن اشکال و هیأت مختلف ، که هر شکلی را حرفی خوانند، آگاه گردند»( کاشانی، 1337، مصنفات) .
در نتیجه میتوان گفت:« گفتن به هم آوردن حروف بود بر شکلی خاص که رهبری کند سوی معنی و به هم آوردن حروف بر هیأتی و شکلی خاص ،رهبری را سوی معنی ،سخن خوانند» (کاشانی، 1337، مصنفات ).
و سرانجام این پدیدهی اجتماعی به شیوهی زیر عملی میگردد :« در بیخبری و طفلی از پدر و مادر و دیگران آموخته گرددشان و این گفتار عام به سه مرتبه حاصل گردد، برای آن که نخستتر چیزی از آن که طفل آموزد در باب گفتن گفتار آواز نمودن بود و چون بر آن توانا گردد در آواز حرکات گوناگون پدید آوردن تا حروف ،هست شوند، و چون که حروف و حرکات در آواز نمودن بر وی آسان گردد به هم آوردن حروف آموزد تا سخن شود به هر لغت که اتفاق افتد تازی یا دری یا سوری یا غیر آن». (کاشانی، 1341، مصنفات ).
بابا افضل ،مرحلهی "نوشتن "را پس از"گفتن " دانسته و به تفاوت زبانها و چگونگی«نهاده» شدن آن ها و نیز موضوع نگارش پرداخته و نوشته است :«فایدهی گفتار جز شنونده را نرسد ] و حاضران را [ ، و غائب از آن بیبهره ماند ، نفس را باز راه نمون شد به وضع رقوم نوشتن تا سخن را بدان ثابت و درنگی کنند و غایب از غایب و آینده از گذرنده تمام گردد.و هر دو گفتن و نبشتن دو شخص یا گروهی با هم بتوانند نهاد که آن چهیک شخص با خود راست کند و بنهد دیگران را از آن فائده ادراک نبود و از این است که لغتهای مختلف باشند و همچنین کتابات که هر گروه به حسب بایست خود وضع کنند ، چنان که لغت تازیان دیگر بود و لغت پارسیان دگر...، تواند هر کس به لغتی دیگر گفتن... و نشاید که مردم را یکی مردم داند و یکی نامردم!».( کاشانی،1337، مصنّفات )
برپایهی آن چه از باباافضل آوردیم ،درمی یابیم که این حکیم عارف و دانشمند نه تنها زبان را پدیده ای انسانی ، اجتماعی ،قراردادی و آموختنی دانسته ، بلکه برتری زبانی و تباری ویک سویه نگریهای قومی را نیز برنمی تابد.
منبع: بررسی و نقدرویکردها و روش های آموزش زبان فارسی در ایران،دکتر فریدون اکبری شلدره ،1390،دانشگاه شهید بهشتی،تهران