یکی از نغزترین ، نازترین و نازکترین پهنه ی زبان ، پهنه ی آوایی زبان است. چیزهایی که بیرون از دایره ی خطا و نمادهای نوشتاری زبان هستند و در خطا نشان داده نمی شوند ولی حال و هوای رازناکی دارند و باری را با خود دارند و انتقال می دهند که خط زبان در آن ، ناتوان است. عناصر آوایی زبان ، همچون : آهنگ ، لحن ، تکیه ، مکث ، درنگ و ایجاد کشش های آوایی ، چیزهایی هستند که به هنگام خوانش شعر اگر درست به کار گرفته شوند ، غوغایی در نهان شنونده و آشوبی در جهان ذهن خواننده ، پدیدار می سازند که به گفتن در نمی آید ، فقط باید به چشم دل خواند و به گوش جان شنید تا فراز و فرود و پست و بلند آوایی را دریافت و نشست و برخاست بار عاطفی و انگیزش و خارخار درونی آن را حس کرد.
زبان پدیده ای زنده است. ما بر این باوریم که واژگان زبان نیز برای خود مانند اندام واره های هر موجود زنده ، رنگ و بویی دارند.
بنابراین در هنگام آموزش زبان ، لازم است شاخک های حسی زبان آموزان را نسبت به رنگ و بوی هر واژه و ویژگی های آن ، بر انگیزانیم.
این پنج حس ظاهر، پنج در کسب علم و رساندن فراگیران به قلمرو شناخت هستند. با گشایش این درها به روی زبان آموزان به پرورش روحی – روانی و رشد توانایی های ذهنی و زبانی آن کمک مؤثری می شود و دامنه ی واژگانی آنان غنی و قدرت تخیل و آفرینشگری آنان افزون می گردد...