سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان آموزی

دانشمند بی کردار، مانند چراغی است که خود را می سوزاند و به مردم روشنی می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نوشته شده توسط:   ف - اکبری شلدره  

پیوند با جانِ جهان
دوشنبه 94 مهر 27  7:18 عصر

کعبه و کربلا در نگاه فدایی

میرزا محمود فدایی(1200تا 1280قمری) را با کلیات سوگ نامه ی عاشورایی اش که افزون بر هفت هزار بیت دارد، می شناسیم. در این نوشته، با رویکرد باورشناختی فدایی نسبت به کربلا بیشتر آشنا می شویم.

هر چیزی در زاد و بود خویش، برای رشد و بالندگی به سرچشمه‌ها و آبشخورهایی، نیاز دارد و توش و توان خویش را از آن نیروگاه‌ها و ینابیع فیض، برمی‌گیرد تا از این راه، بتواند ارزشی به هویت خویش ببخشد و هستی خویش را معنادار سازد. شناخت سرچشمه‌های لطف و رحمت پروردگار و روی آوردن به آن‌ها و خوگرفتن بدان درگاه، انسان را به سراپرده‌ی نامیرایی و جاودانگی پیوند می‌زند.

«میرزا محمود فدایی»(عالِم و مقتل سرای عهد قاجار) آن عارف روشن ضمیر و پرورده جان، یکی از ره یافتگان به کوی معرفت حق بود. معرفت فدایی نسبت به قیام امام حسین (ع) برخاسته از محبت و ارادت او به وجود مبارک آن بزرگوار بود؛ زیراکه «محبت بر معرفت، موقوف بُوَد» (توسی، 1356)

او برای اتّصال به خزانه‌ی کرم الهی و پیوستن به عرصه‌ی ملکوتیان، سر بر آستانِ سرخیلِ عاشقان، سید و سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) فرودآورد و خود را به جمع عشّاق سفینه‌ی نجات رساند و از خیزابه‌ها و طوفان‌های زندگی دنیایی و فریب متاع دنیا، به سلامت رَست. در نگاه فدایی، امام حسین(ع) روحی در کالبدِ جهان است. بی او جهان، بی روح است. اگر در این کلام قرآنی « وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَ شَی ءٍ حَی »(انبیا، 30)، آب، مایه‌ی حیات پدیده‌ها و سبب تازگی و تراوت جسم است؛ فدایی، جان‌مایه و مغز جهان را در کربلا جست‌وجو می‌کند. تنِ خاکی جهان، همین گیتی است امّا آن روحِ تپنده و جانِ افلاکی که جهان از آن به جَهش در می‌آید و میل به عالم بالا می‌کند، شور و حماسه‌ای است که در نام و مرام حسین(ع) نهفته است. حسین، جانِ جهان و جهانِ جان است.

 فدایی مازندرانی، در کلیات سوگ نامه‌ی خود، ترکیب «جانِ جهان» را شش بار در معنایی نمادین و استعاره از سرور و سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع)، به کار گرفته است. نخست بار، در مقدمه‌ای که به نثر پرورده و هنری نگاشته شده، می‌خوانیم: «جان جهانیان فدای آن «جان جهان» باد که ذکر اسم سامیش را قلم مشکین رقم، از طریق ادب و از مسلک دانش، مهجور میداند. آری، نامش را قَلَم صُنع از مدادِ نور بر قوایم عرش نوشته، نی نی نامش از عرش گذشته».(فدایی مازندرانی، 1394،ص168)

در بند هفدهم از نظام اوّل، فرماید:

زینب چو شاه قافله را در میان ندید // آهى ز دل کشید و کشید از جگر، فغان

کاى همرهان، سُرورِ دل مرتضى کجاست؟ // کو خسرو زمین و چه شد، سَرور زمان؟...

جان جهان کجاست که جانم به لب رسید // شد تیره پیش دیده‌ى من، بی‌رُخَش جهان

                                  (فدایی مازندرانی، 1394،ص189و190)

در بند چهاردهم از نظام دوم، گوید:

چون تیر کین به پیکر او، کوفیان زدند // از غُصّه چاک، جامه به تن، قُدسیان زدند

آن تن که برگِ گل به بَرَش خار مى‌نمود // چاکش چو گل به زارى و خوارى، خسان زدند

از راه ظلم چون خط پرگار، حلقه‌ها // بر مرکز وجود امام زمان زدند

از هر طرف ز ناوک بیداد و تیغ کین // زخمى به نازنین تن جان جهان زدند.

                                (فدایی مازندرانی، 1394،ص260)

در بند چهلم از نظام دوم، می فرماید:

اى سینه‌ى سپهر، ز تیر غم تو چاک // وى مِهر زردچهر، ز سوزِ تو سوزناک...

جانِ جهان تو بودى، جانِ جهان چرا // بیرون نرفت و رفت ز جسمِ تو، جان پاک

                             (فدایی مازندرانی، 1394،ص285)

در بخش نوحه ها و مراثی عاشورایی نیز دو جا از ترکیب« جان جهان» سود برده است:

اى کشته‌ى راه حق به زارى، قربانى کردگار بارى        

خونابِ دل از غم تو جارى، از دیده‌ى ممکنات بادا

جان جهان، حسین حسین، فخر زمان، حسین حسین        

خطِّ امام، حسین حسین، سر به‌ سنان، حسین حسین.

(فدایی مازندرانی، 1394،ص430)

چون حنجر تشنه‌ات بریدند، صف بَهرِ نماز، برکشیدند        

بغض تو به دل، مگر ندیدند، در شرع که مُبطِل صلوت است

اى جان جهان، حسین مظلوم، سر به سنان، حسین مظلوم        

وى فخر زمان، حسین مظلوم، وى خطّ امان، حسین مظلوم.

(فدایی مازندرانی، 1394،ص432)

بدان سان که در این نمونه ها دیدیم، فدایی شأن و ارج نام امام را آن چنان، بلندجایگاه می‌داند که قلمِ سیاهکار را شایسته، آن است که از راهِ ادب و شیوه‌ی پسندیده‌ی علم، شرط معرفت را به جای آورد و از بیانِ نام آن بزرگ، دوری جوید؛ زیرا که در کارگاه آفرینش الهی، این نام را از جوهره‌ی نور، سرشته و نگاشته‌اند؛ بنابراین، حقیقت وجودی او از پرتو انوار الهی و نشان «نور حَقّه‌ی محمّدیه» است « اللهُ نور السّماوات و الارض»(نور، آیه 35). پس از تبیین و تحلیل دیدگاه فدایی در باره ی ترکیب « جانِ جهان»، به یک نو اندیشی و عادت ستیزی فدایی می‌پردازیم و آن، قیاس کعبه با کربلا و برتری نهادن کربلا بر کعبه است.

روی تو قبله است، چرا قبله شد حرم ؟ // کوی تو کعبه است، کجا می‌روند حاج ؟

(فدایی مازندرانی، 1394،ص284)

در نظام دوم کلّیات سوگ نامه، فدایی شیدایی و شوریدگی خود را نسبت به ساحت مقدّس حضرت اباعبدالله آشکار می‌دارد و بی پروا، دست به سنجشی خردآشوب میان خانه‌ی کعبه و آستان کربلا می‌زند که شاید هرکسی جرأت و جسارت واگویی آن را نداشته باشد. فدایی آن سوخته جان و آشفته نهانی است که غوغای درون را این گونه از سر عشق و محبّت آشکار می‌دارد که « چون سوز محبّت، پدیدار آید؛ دامن فراهم مکش که اگر سوخته دامنت خوانند، بهتر از آن که تَردامن».(سمعانی، 1384)

این بند را که بیانگر نهایت ارادت فدایی به امام حسین (ع) و رفعت جایگاه آن بزرگوار در چشم بصیرت اوست؛ می‌خوانیم:                         بند چهل‌و سوم از نظام دوم:

اى خَــم قــدِ سپهر، ز بـارِ عــزاى تو   // سرهاى سروران جهان، زیر پاى تو

اى تا ابد، طفیل وجودِ تو هر چه هست // وى از ازل، خداى جهان، خون‌بهاى تو...

بالله، حریم کوى تو بهتر ز کعبه است   //   اى کعبه طایف حرم کربلاى تو

آن کعبه راست اشتر و گاو و غَنَم فدا    // وین کعبه را فداش تویى، من فداى تو

از صُفّه‌ى تو، مروه صفا جوید و، صفا      //   دارد همیشه سعى که یابد صفاى تو

شاها چهل‌چراغ تو خود نخلِ ایمن است //   بر این دهد کلیم، شهادت براى تو

ظاهر، دَمِ مسیح ز خاک مقدّست          //   باهِر، کفِ کلیم ز خشتِ طلاى تو

شد مولد مسیح چو در خاکِ درگهت    //    آن روز دَم گرفت ز خاک شفاى تو

مى‌کُشت چون خلیل به قربانیت پسر    //    مى‌گشت چون ذبیح ذبیح مناى تو

ترجیح داده بود به ذبح پسر، خلیل      //    اشکى که ریخت از بصر اندر عزاى تو

پروانه شد به شمع مزار تو جبرئیل        //   زیرا که داشت بال و پرى در هواى تو

مقراض چون به شمع نهد خادمِ دَرَت     //   ترسم شود بُریده پرش بى‌رضاى تو

جنبانده است مَهدِ تو را آن امین وحى    //   خوانده‌ست لااِلهَ گهِ لاى لاى تو

جاروب آستان تو پرّ ملایک است          //   در چشم حور سُرمه، غبارِ سراى تو

اى آنکه جمله کون و مکانت نه خون‌بهاست // باشد نجات شیعه‌ى تو، خون‌بهاى تو

هنگام رجعت است بکش تیغ از غلاف         // اى من فداى آن کف معجز نماى تو

شاها فدائیان تو را من فدائیم                  // اى صدهزار همچو فدایى فداى تو

دارد امید این که شود در زمان مرگ            // این خاکسار، خاکِ رهِ کربلاى تو

روى سپید گرچه سیه گشتش از گناه           // موى سیه، سفید شدش در ولاى تو.

                                          (فدایی مازندرانی، 1394،ص288)

منابع:

-         قرآن کریم

-          توسی، خواجه نصیرالدین،1356، اخلاق ناصری، به تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ اوّل .

-         سمعانی، شهاب‌الدّین احمد، 1384، رَوح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح، تصحیح نجیب مایل هروی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم

-          فدایی، میرزامحمود،1394،کلیات سوگ نامه ی عاشورایی فدایی، تحقیق و تصحیح فریدون اکبری شلدره، انتشارات فرتاب، تهران، چاپ سوم.



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کودک و زبان مادری - 5
    کودک و زبان مادری - 4
    کودک و زبان مادری-3
    کودک و زبان مادری-2
    کودک و زبان مادری -1
    زبان، شاهراه رسیدن به جهان نور و روشنایی و علم
    کالبد شکافی رمان «ملت عشق»
    نمایی از درون
    کارافزارهای خواندن
    واگرایی و جمهوری خوانش
    خواندن، رویاروشدن با جهان متن
    جغرافیای متن
    خواندن، شناخت و ادراک
    تصویرسازی شگردی کارا در آموزش
    گم گوشه های عاطفی در کنش خواندن
    [همه عناوین(245)][عناوین آرشیوشده]

    جمعه 103 فروردین 10

    کل:   565974   بازدید

    امروز:   28   بازدید

    دیروز:   35   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    وبلاگ ادبی [263]
    سایت های ادبی [271]
    گروه ادبیات فارسی [688]
    [آرشیو(3)]

    آشنایی با من

    زبان آموزی

    لوگوی خودم

    زبان آموزی

    دسته بندی یادداشتها

    مقتل[2] . مقتل ، فدایی مازندرانی ، ادب عاشورایی . مقتل فدایی مازندرانی . مقتل فدایی مازندرانی ، نوحه ها . نشان اضافه، همزه، خط فارسی . نگرش شبکه ای ، فارسی ششم، رویکردخاص،رویکردعام، برنامه ی درسی ملی . نوروز . واژه های مصوّب . واژه، گزینش، بافت سخن، کاربست . کُنش خواندن، دریافت، فرایندهای مغزی . کودک، زبان، حس ها، واژه ها . کودکف زبان آموزی، حافظه ی شنیداری، ایرج میرزا . آبشخور . آداب نوشتن ، هنجارهای درست نویسی . آموزش ، فراشناخت ، هداف ، مراحل . آهنگ، لحن، عاطفه و فضای حسّی متن، ادبیات، علوم و فنون . آوردگاه، علوم، فنون، ادبیات، فارسی، دهم . انشا ،توسعه ی تفکر و پرورش توانایی . ایران . ایستگاه سوم - علوم - فنون . تربیت . تصویرگری، صندوقی، کتاب درسی . جشن . جنیدی . حافظ . خودارزیابی، پاسخ، علوم و فنون، ادبی، پایه ی دهم، کتاب درسی. . دگردیسی،فرارفتن،خاک شدن ،شکفتن،تیمار نفس سرگش . زبان . زبان آموزی،درهای علوم،حواس برونی . زبان فارسی، نشانه ها، نام گذاری و... . زبان، بافت ها و باروها، زمان.دگردیسی. . زبان، تلفّظ، کودکان، . زبان، زایش و فرسایش . زبان، گفتار، نوشتار، واژ، هم آیند و پس آیند. . زبان، کودک، مادرآوَرد بودن. . شعر فاطمی . صلاحی . صور خیال . طنز . علوم ، فنون، ادبیات، کارگاه، کالبدشکافی، فصل، پایه ی دهم . علوم و فنون، ادبی، خودارزیابی، تاریخ ادبیات . علوم، فنون، ادبی، خودارزیابی، دهم، قلمرو ها . علوم، فنون، ادبیات، کالبدشکافی، قلمرو ها، کتاب درسی . علوم، فنون، دهم، خوانش و نگارش . غزلیات شمس ، مولانا جلال الدین . فارس، آباده، سفرنگاشت . فارسی دهم، کالبد شکافی، قلمرو ها . فدایی ، اربعین . فدایی مازندرانی . فدایی مازندرانی ، صور خیال ، شعر عاشورایی . فدایی مازندرانی، مرثیه، هلال غم، محرم . فرهنگ، معلم، گوهر، هنر، پیکره و قلب . فرهنگستان . قرآن . کارگاه، تحلیل، علوم ،فنون، ادبیات، بازآموزی، یادیاری . کلیات، سوگ نامه، عاشورایی ، فدایی، مقتل منظوم . کودک . متن، جهان متن، رابطه، خوانش، چندآوایی . متن، خواننده، معنا . متن، ساختار و پیکره، جغرافیا . متن، گونه های متن، متن شنیداری . متن، مقام، حال و لحن . متن-خوانش پذیری- چندصدایی .

    آرشیو

    زبان آموری
    عاشورایی
    روش های یاد دهی - یادگیری
    بهاریه
    خواندن
    مولوی جلال فرهنگ
    فرهنگستان
    نام ها و یاد ها
    سپاس نامه
    درودی چو نور دل
    مهارت های نوشتاری

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com